امام حسین فرزند پیامبر؟
چرا شیعه به نوه دختری پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)می گوید پسر رسول خدا؟
بیان شبهه:
میدانیم که پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)پسری که پس از ایشان باقی بماند نداشتند و طبق آیه40 سوره احزاب خداوند می فرماید: «محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)پدرهیچ یک از مردان شما نیست». پس چرا شیعیان، حسنین(علیهما سلام)و نُه امام:دیگر را پسران پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)می دانند؟
پاسخ شبهه:
آنچه مسلم است اینگونه نامیدن امامان، مورد تأیید خود ایشان بوده و حتی در مواردی به آن تأکید داشته اند. مثلاً در جریان زیارت هارون الرشید از مدینه النبی، وقتی که او پیامبر را(صلی الله علیه و آله وسلم)پسرعمو خطاب می کند، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام بلافاصله پیامبر را پدر خطاب کرده و می گوید:
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَهْ[1]
و با اینکار نزدیکی فامیلی خود با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را به رخ هارون الرشید میکشد و غضب او را برمیافروزد. حتی ایشان در مناظراتی که با هارون داشتند به صورت مستدل به این موضوع پاسخ داده اند که در ذیل به آنها اشاره میشود. از آن جمله اینکه به هارون میفرمایند: اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) اکنون زنده شود و دخترت را خواستگاری کند، آیا حاضری او را به عقد رسول خدا درآوری؟ هارون پاسخ میدهد: کدام فضل از این برتر که دخترم را به عقد پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) درآورم و به عرب و عجم و قریش با آن افتخار بورزم؟ امام پاسخ میدهد: اما او از من چنین چیزی را نمیخواهد و من هم چنین کاری را نمیکنم. « لِأَنَّه وَلَدَنِي وَ لَمْ يَلِدْكَ»، زیرا من از نسل اویم و تو از نسل او نیستی.[2]
پس این عمل اختراع خود شیعیان نیست که بخواهد بدعت حساب شود، بلکه آنچه از تعلیمات اهلبیت به آنها رسیده چنین موضوعی را دربردارد که آنان فرزندان پیامبرند و او پدر آنهاست.
اما از دیدگاه کتاب و سنت، شواهد فراوانی بر این حقیقت وجود دارد که میتوان فرزندان دختری شخص را نیز از نسل وی به حساب آورد، برخی از آنها عبارتند از:
حضرت عیسی علیه السلام از سمت مادر از ذریه ابراهیم علیه السلام است:
آنچه که مخالفان به آن تکیه دارند این است که نسل از طریق دختر منتقل نمیشود. اما قرآن مجید، در آیه ذیل، حضرت عیسی را از فرزندان ابراهیم خلیل میشمارد، در حالی که عیسی فرزند مریم است و از طریق مادر، به حضرت ابراهیم میرسد:
- وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَ یَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَیْنَا وَ نُوحًا هَدَیْنَا مِن قَبْلُ وَ مِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَ سُلَیْمَانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسَی وَ هَارُونَ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیَی وَ عِیسَی (انعام/ 84-85)
و ما به ابراهیم، اسحق و یعقوب را عطا نمودیم و همه را به راه راست هدایت کردیم و نوح را نیز پیش از ابراهیم و از فرزندان ابراهیم: داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را نیز هدایت نمودیم و این چنین نیکوکاران را پاداش می دهیم. و[همچنین از فرزندان ابراهیم] زکریا و یحیی و عیسی.
دانشمندان مسلمان، آیه یاد شده را گواهی روشن بر این دانستهاند که امام حسن و امام حسین علیهما سلام فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و ذریه او هستند.
برای نمونه، به یکی از آن موارد اشاره میکنیم:
- جلال الدین سیوطی نقل میکند که:روزی حجاج، به دنبال یحیی بن یعمر فرستاد و به وی گفت: به من گزارش دادهاند که تو میپنداری حسن و حسین، فرزندان و ذریه پیامبرند و این سخن را در کتاب خدا (قرآن) یافتهای، در حالی که من از آغاز تا پایان قرآن را خواندهام و این سخن را نیافتم.یحیی بن یعمر گفت: آیا این آیه از سوره انعام را نخواندهای که میفرماید (وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ ) تا آنجا که میفرماید (و یحیی و عیسی)؟ گفت: چرا، خواندهام.یحیی گفت: آیا در این سخن قرآن، حضرت عیسی به عنوان ذریه ابراهیم به شمار نرفته است در حالی که برای او پدری نبود [و از طریق مادر به ابراهیم میرسد؟] حجاج پاسخ داد: سخن تو، درست است.[3]
از مجموع آیه یاد شده و سخنان مفسران قرآن، به روشنی معلوم میگردد که نه تنها شیعه بلکه تمام دانشمندان مسلمان، امام حسن و امام حسین8را ذریه و فرزندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مینامند.
آیه مباهله روشن ترین دلیل برای فرزند رسول خدا بودن امامان:
یکی از آیات روشن قرآن که بر صحت گفتار یادشده گواهی میدهد، آیه مباهله در سوره آل عمران است. اینک نص آیه مباهله را همراه با سخنان مفسران میآوریم:
- وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَ یَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَیْنَا وَ نُوحًا هَدَیْنَا مِن قَبْلُ وَ مِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَ سُلَیْمَانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسَی وَ هَارُونَ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیَی وَ عِیسَی (آل عمران/61)
هرکس با تو در مقام مجادله برمیآید، پس از آن که به وحی خدا آگاه گشتی، بگو: بیایید فرزندان ما و فرزندان شما، و زنان ما و زنان شما، و جانهای ما و جانهای شما را فراخوانیم، سپس یکدیگر را نفرین نماییم و لعنت خدا را نثار دروغگویان سازیم.
از آنجا که دانشمندان هر دو گروه شیعه و سنی، بر این نکته اتفاق نظر دارند که روز مباهله، امیرمؤمنان علیه السلام و فاطمه زهرا3 و امام حسن و امام حسین8همراه پیامبر گرامی بودند، به روشنی معلوم میگردد که مقصود از «ابناءنا» [یعنی فرزندان ما] در سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم)، امام حسن و امام حسین8 میباشند، و بدینسان روشن میگردد که حسن و حسین علیهما السلام در آیه یاد شده، فرزندان پیامبر گرامی قلمداد شدهاند.
لازم به ذکر است که مفسران، پس از نقل روایات بسیار در ذیل آیه مباهله، بر صحت این برداشت روشن، گواهی میدهند و ما به عنوان نمونه، به برخی از آنها، اشاره میکنیم:
- جلال الدین سیوطی به نقل از حاکم و ابن مرودیه و ابو نعیم، از جابر بن عبدالله، چنین نقل میکند:أَنْفُسنَا وَ أَنْفُسكُمْ رَسُول الله -صلى الله عَلَيْهِ وَ سلم- وَ عليّ، وَ أَبْنَاءَنَا الْحسن وَ الْحُسَيْن وَ نِسَاءَنَا فَاطِمَة.[4]
- فخرالدین رازی در تفسیر خود، پس از بیان روایت یاد شده میگوید:وَاعْلَمْ أَنَّ هَذِهِ الرِّوَايَةَ كَالْمُتَّفَقِ عَلَى صِحَّتِهَا بَيْنَ أَهْلِ التَّفْسِيرِ وَالْحَدِيثِ ؛[5]
بدان که این روایت، به عنوان حدیثی است که اهل تفسیر و حدیث، بر صحت آن اتفاق نظر دارند. - آنگاه چنین میگوید:الْمَسْأَلَةُ الرَّابِعَةُ: هَذِهِ الْآيَةُ دَالَّةٌ عَلَى أَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ كَانَا ابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَعَدَ أَنْ يَدْعُوَ أَبْنَاءَهُ، فَدَعَا الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ، فَوَجَبَ أَنْ يَكُونَا ابْنَيْهِ، وَ مِمَّا يُؤَكِّدُ هَذَا قَوْلُهُ تَعَالَى فِي سُورَةِ الْأَنْعَامِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَسُلَيْمانَ [الْأَنْعَامِ: 84] إِلَى قَوْلِهِ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيى وَعِيسى [الْأَنْعَامِ: 85] وَ مَعْلُومٌ أَنَّ عِيسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ إِنَّمَا انْتَسَبَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ السَّلَامُ بِالْأُمِّ لَا بِالْأَبِ، فَثَبَتَ أَنَّ ابْنَ الْبِنْتِ قَدْ يُسَمَّى ابْنًا وَاللَّهُ أَعْلَمُ. ؛
آیه یاد شده گواه این معناست که حسن و حسین فرزندان پیامبر بودند؛ زیرا قرار بود رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم)فرزندان خود را فرا بخواند، پس حسن و حسین را فراخواند…
- ابوعبدالله قرطبی نیز، در تفسیر خود، اینگونه آورده که:(أَبْناءَنا) دَلِيلٌ عَلَى أَنَّ أَبْنَاءَ الْبَنَاتِ يُسَمَّوْنَ أَبْنَاءً ؛[6]
(ابناءنا) در سخن قرآن (در آیه یاد شده) گواه آن است که فرزندان دختر انسان، فرزندان انسان قلمداد میگردند.
احادیث نبوی سومین دلیل بر این موضوع:
دلیل دیگر این موضوع، سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم است که روشنترین گواه است بر این که امام حسن و امام حسین علیهما السلام فرزندان پیامبر گرامیاند. در این روایات که عامه و خاصه به نقل آنها پرداختهاند، رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم صراحتا و به صورت مکرر حسنین8را فرزندان خود میخوانند.
در اینجا به چند نمونه از سخنان آن حضرت اشاره میکنیم:
- ابن مسعود قال: رأيت النبي(صلی الله علیه و آله وسلم)أخذ بيد الحسن والحسين ويقول هذان ابناي فمن أحبهما فقد أحبني ومن أبغضهما فقد أبغضني.[7]
- عن أبيبكرة قال: كان الحسن والحسين يثبان على ظهر رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلم)وهو يصلي فيمسكهما بيده حتى يرفع صلبه ويقومان على الأرض فلما فرغ اجلسهما في حجرة ثم قال: أن ابني هذين ريحانتي من الدنيا.[8]
- عَنِ ابْنِ أَبِي نُعْمٍ، قَالَ: كُنْتُ جَالِسًا عِنْدَ ابْنِعُمَرَ فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ دَمِ الْبَعُوضِ، فَقَالَ: مِمَّنْ أَنْتَ؟ قَالَ: مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ قَالَ: انْظُرُوا إِلَى هَذَا يَسْأَلُنِي عَنْ دَمِ الْبَعُوضِ وَقَدْ قَتَلُوا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ. سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: «ابْنَايَ هَذَانِ هُمَا رَيْحَانَتِي مِنَ الدُّنْيَا»[9]
- قال رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلم): هذان ابناي، من أحبهما فقد أحبني.[10]
- وَعَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَيْدٍ -رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا- قَالَ: طَرَقْتُ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله وسلم)ذَاتَ لَيْلَةٍ فِي بَعْضِ الْحَاجَةِ فَخَرَجَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله وسلم)وَهُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى شَيْءٍ لَا أَدْرِي مَا هُوَ، فَلَمَّا فَرَغْتُ مِنْ حَاجَتِي قُلْتُ: مَا هَذَا الَّذِي أَنْتَ مُشْتَمِلٌ عَلَيْهِ؟ فَكَشَفَهُ، فَإِذَا الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ عَلَى وَرِكَيْهِ. فَقَالَ: هَذَانِ ابْنَايَ وَ ابْنَا ابْنَتِي، اللَّهُمَّ إِنِّي أُحِبُّهُمَا فَأَحِبَّهُمَا وَ أَحِبَّ مَنْ يُحِبُّهُمَا[11]
ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از نسل علی علیه السلام است:
یک دسته دیگر از روایات که در حد تواتر در منابع عامه و خاصه آمده است، بیانگر این مسئله هستند که ذریه پیامبر از نسل وصیشان است. حضرت رسول(صلی الله علیه و آله وسلم)در این روایات تاکید میفرمایند که ذریّه هر پیغمبر را خداوند در صلب خودش قرارداد و ذریۀ مرا در صلب علی بن أبی طالب علیه السلام قرارداده است.
- إِن الله عز وَجل جعل ذُرِّيَّة كل نَبِي فِي صلبه وَ إِن الله تَعَالَى جعل ذريتي فِي صلب عَليّ بن أبي طَالب.[12]
طبیعی است که ذریه یک فرد به عنوان فرزندان وی خطاب شود و آنها نیز میتواند او را پدر خطاب کنند.
آیه 40 سوره احزاب در این باره چه میگوید؟
اما درباره آیه یادشده در بیان شبهه (احزاب /40) که پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)را پدر هیچکدام از مردان صحابه نمیداند، باید اذعان داشت که اغلب مفسرین این آیه را تنها برای نفی مقام پدری از فرزندخواندهها (همانند زید بن حارثه) و جواز ازدواج با همسران آنها در صورت طلاق دانستهاند[13]، نه نفی مقام ابوّت برای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم. نکتهای که به درستی برخی از مفسرین با توجه به ضمیر «رجالکم» به آن اشاره داشتهاند که منظور این آیه نفی ابوّت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)برای مردانی از صحابه است، نه از اهل بیتش.[14]
————————————————————————–
[1]– وَ لَمَّا دَخَلَ هَارُونُ الرَّشِيدُ الْمَدِينَةَ تَوَجَّهَ لِزِيَارَةِ النَّبِيِّ وَ مَعَهُ النَّاسُ فَقَدِمَ إِلَى قَبْرِ النَّبِيِّ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْعَمِّ مُفْتَخِراً بِذَلِكَ عَلَى غَيْرِهِ فَتَقَدَّمَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ إِلَى الْقَبْرِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَهْ فَتَغَيَّرَ وَجْهُ الرَّشِيدِ وَ تَبَيَّنَ الْغَيْظُ فِيهِ.
الاحتجاج، طبرسی، محقق: محمدباقر خرسان، نشرمرتضی، مشهد 1403ق، ج2، ص 393.
الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دارصادر و دار بیروت، 1385ق، ج 6، ص 164.
[2] – عیون اخبارالرضا، صدوق، منشورات جهان، ج 1، ص 83 و 84.
[3] – درالمنثور، جلال الدین سیوطی، الناشر: دار الفكر – بيروت، عدد الأجزاء: 8، ج 3، ص 311، ذیل ایه 84تا88 الانعام.
[4] – درالمنثور، جلال الدین سیوطی، الناشر: دار الفكر – بيروت، عدد الأجزاء: 8، ج 3، ص 231، ذیل ایه 59تا63آل عمران.
[5] – مفاتح الغیب= تفسیر کبیر، فخر رازی، الناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت الطبعة: الثالثة – 1420 هـ، عدد الاجزاء:32،ج8، ص248، ذیل ایه61 آل عمران.
[6] – الجامع لأحكام القرآن ، قرطبی، تحقيق: أحمد البردوني وإبراهيم أطفيش، ناشر: دارالكتب المصرية، القاهره، طبعةالثانية، 1384ه، عدد الأجزاء20، ج4، ص104.
[7] – تاریخ دمشق، ابن عساکر، المحقق: عمرو بن غرامة العمروي ، الناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع ، عام النشر: 1415 هـ – 1995 م ،عدد الأجزاء: 80 ، ج14، ص 151. BYHY78IOP’
[8] – تاریخ دمشق، ابن عساکر، المحقق: عمرو بن غرامة العمروي ، الناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع ، عام النشر: 1415 هـ – 1995 م ،عدد الأجزاء: 80 ، ج13، ص 202.
جامع الأحاديث ، السيوطي، ضبط نصوصه وخرج أحاديثه: فريق من الباحثين بإشراف د على جمعة، طبع على نفقة: د حسن عباس زكى، عدد الأجزاء: 13 ،ج38 ، ص277.
[9] – النفقة على العيال ، ابن أبي الدنيا، المحقق: د نجم عبد الرحمن خلف، الناشر: دار ابن القيم السعودية الدمام، الطبعة: الأولى، 1410هـ ، عدد الأجزاء: 2 ،ج1،ص378،ح222.
[10] – مختصر تاريخ دمشق، ابن منظور، محقق: روحية النحاس و…، دار النشر: دار الفكر للطباعة والتوزيع والنشر، دمشق، طبعة: الأولى، 1402 هـ، عدد الأجزاء: 29 ،ج7، ص12.
ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى، محب الدین الطبري، عن نسخة: دار الكتب المصرية، ونسخة الخزانة التيمورية، عام النشر: 1356 هـ ، ج1، ص124
[11] – مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، القاري، الناشر: دار الفكر، بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ – 2002م، عدد الأجزاء: 9 ، ج9، ص 3980،ح6165.
[12] – صواعق المحرقة، ابن حجرهيتمي، محقق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي – كامل محمد الخراط، الناشر: مؤسسة الرسالة، لبنان، طبعة: الأولى، 1417هـ ، عدد الأجزاء: 2 ، ج 2، ص 454.
الفتح الكبير في ضم الزيادة إلى الجامع الصغير، السيوطي، المحقق: يوسف النبهاني، الناشر: دار الفكر – بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1423هـ – 2003م، عدد الأجزاء: 3 ، ج 1، ص 306.
المقاصد الحسنة، السخاوي، المحقق: محمد عثمان الخشت، الناشر: دار الكتاب العربي بیروت،الطبعة: الأولى، 1405 هـ – 1985م ،ج1، ص 514.
كنز العمال، المتقي الهندي، المحقق: بكري حياني – صفوة السقا، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الطبعة الخامسة، 1401هـ/1981م ،ج 11، ص 600.
المعجم الكبير، الطبراني، المحقق: حمدي بن عبد المجيد السلفي، دار النشر: مكتبة ابن تيمية – القاهرة، الطبعة: الثانية، عدد الأجزاء:25 ، ج3، ص43.
لسان الميزان، ابن حجرالعسقلاني، المحقق: دائرة المعرف النظامية الهند، الناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات بيروت، الطبعة: الثانية، 1390هـ /1971م، عدد الأجزاء: 7، ج 3، ص 429.
تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي، المحقق: الدكتور بشار عواد معروف، الناشر: دار الغرب الإسلامي بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ – 2002 م، عدد الأجزاء: 16 ، ج2، ص158.
الرياض النضرة في مناقب العشرة، محب الدين الطبري، الناشر: دار الكتب العلمية، الطبعة: الثانية،عدد الأجزاء: 4 ،ج3، ص 126.
مختصر تاريخ دمشق، ابن منظور، المحقق: روحية النحاس و…، دار النشر: دار الفكر للطباعة والتوزيع والنشر، دمشق، الطبعة: الأولى، 1402 هـ – 1984م، عدد الأجزاء: 29 ،ج17، ص365.
ميزان الاعتدال، الذهبي، تحقيق: علي محمد البجاوي، الناشر: دار المعرفة للطباعة والنشر، بيروت، الطبعة: الأولى، 1382 هـ – 1963 م، عدد الأجزاء: 4 ،ج4، ص 398.
تاريخ دمشق، ابن عساكر، المحقق: عمرو بن غرامة العمروي، الناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع،عام النشر: 1415 هـ – 1995 م، عدد الأجزاء: 80 ،ج42، ص259.
[13] – لَمَّا تَزَوَّجَ زَيْنَبَ قَالَ النَّاسُ: تَزَوَّجَ امْرَأَةَ ابْنِهِ، فَنَزَلَتِ الْآيَةُ، أَيْ لَيْسَ هُوَ بِابْنِهِ حَتَّى تُحَرَّمَ عَلَيْهِ حَلِيلَتُهُ، وَلَكِنَّهُ أَبُو أُمَّتِهِ فِي التَّبْجِيلِ وَالتَّعْظِيمِ، … وَأَعْلَمَ أَنَّ مُحَمَّدًا لَمْ يَكُنْ أَبَا أَحَدٍ مِنَ الرِّجَالِ الْمُعَاصِرِينَ لَهُ فِي الْحَقِيقَةِ. وَلَمْ يَقْصِدْ بِهَذِهِ الْآيَةِ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ، فَقَدْ وُلِدَ لَهُ ذُكُورٌ: إِبْرَاهِيمُ، وَالْقَاسِمُ، وَالطَّيِّبُ، وَالْمُطَهَّرُ، وَلَكِنْ لَمْ يَعِشْ لَهُ ابْنٌ حَتَّى يَصِيرَ رَجُلًا. وَأَمَّا الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ فَكَانَا طِفْلَيْنِ، وَلَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ مُعَاصِرَيْنِ لَهُ.
الجامع لاحکام القرآن (تفسیرقرطبی)، شمسالدین قرطبی، دار الکتب المصریه، قاهره، 1384ه، ج 14، ص 196.
الذين لم يلده فيحرم عليه نكاح زوجته بعد فراقه إيّاها ، يعني زيدا ، وإنّما كان أبا القاسم والطيب والمطهر وإبراهيم.
الکشف و البیان (تفسیر الثعلبی)، ابواسحاق ثعلبی، دار احیاء التراث العربی، ج 8، ص 50.
[14] – أى لم يكن أبا رجل منكم على الحقيقة، حتى يثبت به وبينه ما يثبت بين الأب و ولده من حرمة الصهر و النكاح وَ لكِنْ كان رَسُولَ اللَّهِ و كل رسول أبو أمّته فيما يرجع إلى وجوب التوقير والتعظيم له عليهم… و زيد و احد من رجالكم الذين ليسوا بأولاده حقيقة، فكان حكمه حكمكم، والادعاء و التبني من باب الاختصاص و التقريب لا غير… فإن قلت: أما كان أبا للطاهر و الطيب و القاسم و إبراهيم؟ قلت: قد أخرجوا من حكم النفي بقوله مِنْ رِجالِكُمْ من وجهين، أحدهما: أنّ هؤلاء لم يبلغوا مبلغ الرجال. و الثاني: أنه قد أضاف الرجال إليهم وهؤلاء رجاله لا رجالهم. فإن قلت: أما كان أبا للحسن والحسين؟ قلت: بلى و لكنهما لم يكونا رجلين حينئذ، و هما أيضا من رجاله لا من رجالهم…
کشاف عن حقائق غوامض التنزیل، زمخشری، ج3، ص 544.