غدیر

چرا تعداد راویان غدیر کم است؟!

مگر شیعه مدعی نیست که انبوه صحابه پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در غدیر شاهد بوده ­اند، چرا از آن خیل عظیم چند ده هزار نفری در راویان غدیر اثری نیست؟

به این نوشته امتیاز دهید

بیان شبهه:

در روز غدیر خم ده ها هزار نفر از شهر های مختلف حاضر بودند، چرا فقط از حدود صد صحابه یعنی حدود یک صدم از صحابه نقل شده است.

پاسخ شبهه:

اولاً: باید گفت بسیاری از افراد حاضر در واقعه غدیر اهل مدینه نبودند تا گفته و کلام آن­ها بخواهد در تاریخ به­عنوان حدیث و روایت پیامبر ثبت شود. چون با نگاهی به کتب روایی و حدیثی درمی­یابیم که روایات و احادیث اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بخاطر موهبت و ویژگی زندگی و همنشینی با رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در شهر مدینه در تاریخ ثبت و ضبط گردیده است. موهبتی که بسیاری از بادیه نشینان و ساکنان دیگر شهرها از آن بهره­ای نداشتند، ولو اینکه در زمره اصحاب شمرده شده­اند. همچنین تعداد زیادی از افراد حاضر در غدیر از زنان بودند، که معمولاً زنان هم از راویان روایت نبوده اند.[1] اساساً بسیاری از افراد حاضر در غدیر، برای افراد پس از خودشان از لحاظ اسامی و مشخصات ناشناخته­اند. بر این اساس کتبی که به جمع­آوری اسامی صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم پرداخته­اند هم، با تمام جد و جهدی که در این زمینه داشته­اند، تنها به اسم یک دهم از صحابه دست پیدا نموده­اند. مثلاً ابن حجر که بیشترین جمع آوری اسماء صحابه را در بین علمای رجال عامه داشته و تمام آثار قبل از خود را هم کند و کاو کرده می­گوید:

مع ذلک فلم یحصل لنا من ذلک جمیعا الوقوف علی العشر من اسامی الصحابة[2]

من با همه تلاشی که کردم، از این همه صحابه که در زمان پیغمبر بودند، فقط به یک دهم اسامی آن­ها دست پیدا کردم

ثانیاً: نکته قابل توجه دیگر اینکه، از همین تعداد صحابه شناخته شده نیز درصد بسیار زیادی اصلاً راوی روایات نبوده­اند و چیزی به عنوان روایت از آن­ها ثبت نگردیده است. در اینجاست که باید از شبهه کننده سؤال نمود مگر در حوادث مشخصی نظیر جنگ احد و احزاب و خیبر و فتح مکه یا دیگر صحنه­های اتفاق افتاده در صدر اسلام، چند نفر نقل روایت و شرح ماوقع کرده­اند؟ از چندهزار نفر حاضر در آن صحنه­ها فقط نقل تعداد انگشت‌شماری به ما رسیده است. لذا از این موضوع پی­می­بریم که همه حاضرین در صحنه­ها بخصوص با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی آن زمان، راوی و انتقال دهنده وقایع نیستند. به عبارت دیگر همچنان که مورخ انتظار ندارد تمام یا بخش اعظم شرکت­کنندگان مثلاً در جنگ احزاب به تاریخ نگاری و روایت حوادث پرداخته باشند، در واقعه غدیر نیز چنین است. کما اینکه از خطبه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در حجه الوداع در سرزمین منا هم با تقریبا همان تعداد جمعیت، گزارشات انگشت شماری نقل گردیده است. از میان محدثین عامه، پرکارتر و فحص­کننده تر از احمد بن حنبل سراغ نداریم. اما او نیز با تمام تلاشش در ضبط آثار رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از صحابه، تنها توانسته از 987 نفر از اصحاب نقل روایت کند[3]. دقت داشته باشید که از بسیاری از این افراد تنها یک روایت از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده که مربوط به تمام دوران زندگی ایشان است. پس نقل بیش از یکصد و ده صحابی از یک موضوع، در حد خود منحصر به فرد و استثنائی است. 

ثالثاً: همچنین اصحاب پیامبر که اهل مدینه بودند و از آنان انتظار نقل روایت می­رفته، اما به نقل غدیر نپرداخته­اند هم خود به دو دسته تقسیم می­شوند:

الف: افرادی که مخالف جانشینی امیرالمومنین علیه السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بودند و این دستور الهی را برنمی­تافتند، و به دلایل گوناگون از جمله حسد و کینه توزی با آن حضرت از بیان این واقعه الهی سرباز زدند[4]، یا اگر هم بیان کردند هرگز زیر بار اطاعت آن نرفتند.

ب: اصحابی هم بودند که  بر اثر شرایط و خفقان موجود، مجبور به کتمان حدیث غدیر از دیگران بودند؛ زیرا از جان خود بیم داشتند. وقتی دوران خلافت سه خلیفه اول را مورد بررسی قرار می­دهیم و با اتفاقاتی همچون  نحوه بیعت گرفتن برای ابوبکر توسط قبیله بنی اسلم[5] و وضع قوانینی همچون منع نقل حدیث از طرف دستگاه خلافت روبرو می­شویم[6]، شرایط سخت پیش روی ایشان از طرف حکومت سقیفه برای بیان چنین موضوعی روشن می­گردد.

رابعاً: با توجه به شرایط ذکر شده، بازهم نقل حدیث غدیر توسط بیش از صد صحابی، بیانگر اهمیت این واقعه در نزد مسلمین و صحابه در صدر اسلام است.

البته با نگاهی موشکافانه به نقل این حدیث می بینیم که این تابعین بودند که توانستند به هر شکل و نحوی حدیث غدیر را از دهان صحابه بیرون بیاورند، وگرنه با توجه به شرایط، صحابه تمایلی به این کار نداشتند. به این نمونه­های تاریخی دقت نمایید:

  • أخبرنا أحمد بن محمد بن طاوان قال: حدثنا الحسين بن محمد العلوي العدل الواسطي قال: حدثنا ابن مبشر قال: حدثنا عمار بن خالد قال: حدثنا إسحاق الأزرق عن عبد الملك عن عطية العوفي قال: رأيت ابن أبي أوفى وهو في دهليز له بعد ما ذهب بصره، فسألته عن حديث فقال: إنكم يا أهل الكوفة فيكم ما فيكم، قال: قلت: أصلحك الله إني ليس عليك مني عار. قال: أي حديث؟ قال: قلت: حديث علي عليه السلام يوم غدير خم. فقال: خرج علينا رسول الله صلى الله عليه وسلم في حجته يوم غدير خم وهو آخذ بعضد علي، فقال: ((يا أيها الناس ألستم تعلمون أني أولى بالمؤمنين من أنفسهم))، قالوا: بلى يا رسول الله! قال: ((فمن كنت مولاه فهذا مولاه)).[7]
  • حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، نا ابْنُ نُمَيْرٍ، نا عَبْدُ الْمَلِكِ، عَنْ عَطِيَّةَ الْعَوْفِيِّ قَالَ: أَتَيْتُ زَيْدَ بْنَ أَرْقَمَ فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّ خَتَنًا لِي حَدَّثَنِي عَنْكَ بِحَدِيثٍ فِي شَأْنِ عَلِيٍّ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْكَ، فَقَالَ: إِنَّكُمْ مَعْشَرَ أَهْلِ الْعِرَاقِ فِيكُمْ مَا فِيكُمْ، فَقُلْتُ لَهُ: لَيْسَ عَلَيْكَ مِنِّي بَأْسٌ، قَالَ: نَعَمْ كُنَّا بِالْجُحْفَةِ فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَيْنَا ظُهْرًا وَهُوَ آخِذٌ بِعَضُدِ عَلِيٍّ فَقَالَ: «أَيُّهَا النَّاسُ، أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟» قَالُوا: بَلَى،قَالَ: «فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» . قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: هَلْ قَالَ: «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالِاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ» ؟ قَالَ: إِنَّمَا أُخْبِرُكَ كَمَا سَمِعْتُ.[8]

خامساً: چه بسا روایاتی را راویان آن نقل کرده و در خلال حوادث تاریخی و طبیعی از بین رفته و به دست ما نرسیده­اند، کما اینکه به نمونه­هایی از گزارشات علمای عامه[9] برمی­خوریم که مقدار روایات غدیر را بسیار بیشتر از آنچه اکنون در دست ماست برشمرده اند، اما اکنون از آن آثار چیزی یا جز اندکی برجای نمانده است. بر این اساس می توان گفت بی شک تعداد صحابه ای که در واقعه غدیر حضور داشته اند و به نقل روایت غدیر پرداخته اند، بسیار بیش از چیزی است که امروزه در گزارشات تاریخی به دست ما رسیده است.

—————————————————-

[1]البته حساب زنان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و برخی از منسوبین ایشان به خاطر ویژگی اجتماعی که داشتند جهت نقل و روایت حدیث از عموم زنان جامعه جدا می باشد.

[2] – الاصابه فی تمییز الصحابه، ابن حجر، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلى محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، طبعة: الأولى –  1415 هـ، ج 1، ص154.

[3]ابن‌کثیر می‌گوید: وَالَّذِی رَوَی عَنْهُمُ الْاِمَامُ اَحْمَدُ، مَعَ کَثْرَةِ رِوَایَتِهِ وَ اطِّلَاعِهِ وَ اتِّسَاعِ رِحْلَتِهِ وَ اِمَامَتِهِ، مِنَ الصَّحَابَةِ تِسْعُمِائَةٍ وَ سَبْعَةٌ وَ ثَمَانُونَ نَفْسًا.

تعداد صحابه‌ای که احمد بن حنبل از آن­ها روایت نقل کرده است؛ علی رغم اینکه احمد روایات زیادی را نقل کرده و در این زمینه اطلاع زیاد و تلاش فراوانی داشته، و امام حدیث بوده است؛ فقط از ۹۸۷ صحابی، روایت نقل کرده است.

البدایه و النهایه، ابن کثیر، محقق :علي شيري، دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 5، ص 378.

[4]ناشد علي الناس في رحبة القصر أو قال رحبة الجامع بالكوفة أيكم سمع رسول الله ص يقول من كنت مولاه فعلي مولاه؟ فقام اثنا عشر رجلا فشهدوا بها و أنس بن مالك في القوم لم يقم. فقال له يا أنس ما يمنعك أن تقوم فتشهد و لقد حضرتها؟ فقال: يا أمير المؤمنين كبرت و نسيت. فقال اللهم إن كان كاذبا فارمه بها بيضاء لا تواريها العمامة. قال طلحة بن عمير فو الله لقد رأيت الوضح به بعد ذلك أبيض بين عينيه

شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ناشر: مکتبه ایة الله مرعشی نجفی، ج4، ص74.

حلیة الاولیا، ابونعیم اصفهانی، الناشر: السعادة – بجوار محافظة مصر، 1394هـ – 1974م، عدد الاجزا:10، ج5، ص26. با اندکی اختلاف در عبارات

دَخَلْتُ عَلَى عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى فَحَدَّثَنِي أَنَّهُ شَهِدَ عَلِيًّا فِي الرَّحْبَةِ قال: أَنْشُدُ باللَّه رَجُلًا سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَشَهِدَهُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ إِلَّا قَامَ وَلَا يَقُومُ إِلَّا مَنْ قَدْ رَآهُ فَقَامَ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا فَقَالُوا قَدْ رَأَيْنَاهُ وَسَمِعْنَاهُ حَيْثُ أَخَذَ بِيَدِهِ يَقُولُ «اللَّهمّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» فَقَامَ إِلَّا ثَلَاثَةً لَمْ يَقُومُوا فَدَعَا عَلَيْهِمْ فَأَصَابَتْهُمْ دَعْوَتُهُ.

البدایه و النهایه، ابن کثیر، ناشر: دار الفکر،  عام النشر: 1407 هـ – 1986 م، عدد الأجزاء: 15،ج5، ص211.

تاریخ دمشق، ابن عساکر، المحقق: عمرو بن غرامة العمروي، الناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، عام النشر: 1415 هـ ، عدد الأجزاء: 80 ، ج42، ص207. با اندکی اختلاف در عبارات

[5]أن أسلم أقبلت بجماعتها حَتَّى تضايق بهم السكك، فبايعوا أبا بكر، فكان عمر يقول: ما هو إلا أن رأيت أسلم، فأيقنت بالنصر. قبيله اسلم همگي در مدينه گردآمدند تا با ابوبكر بيعت كنند، آنقدر جمعيت زياد بود كه حتي بازارها نيز گنجايش ايشان را نداشت. عمر می گفت: به پیروزی یقین پیدا نکردم تا آنکه قبیله اسلم را دیدم.

تاریخ طبری، محمد بن جریر طبري، الناشر: دار التراث – بيروت، الطبعة: الثانية – 1387 هـ، عدد الأجزاء: 11؛ ج 3،ص222.

الحاوي­الكبير في فقه مذهب الإمام الشافعي، ماوردي البصري، تحقيق: علي­محمد معوض، احمدعبدالموجود، ناشر: دارالكتب­العلمية بيروت، طبعة الأولي، 1419هـ، عدد الأجزاء: 19، ج14، ص99،

نهاية الأرب في فنون الأدب، شهاب الدين النويري،الناشر: دار الكتب والوثائق القومية، القاهرةالطبعة: الأولى، 1423 هـ، عدد الأجزاء: 33 ، ج 19، ص 36.

[6]أن الصديق جمع الناس بعد وفاة نبيهم فقال: إنكم تحدثون عن رسول الله صلى الله عليه وسلم أحاديث تختلفون فيها والناس بعدكم أشد اختلافا فلا تحدثوا عن رسول الله شيئا، فمن سألكم فقولوا بيننا وبينكم كتاب الله فاستحلوا حلاله وحرموا حرامه.

خلیفه اول مردم را جمع نمود و گفت شما از پیامبر حدیث هایی نقل می کنید و گاهی در میان شما اختلاف پدید می آید و اگر وضع بدین منوال بگذرد مسلمانان آینده با اختلاف شدیدتری دچار خواند شد. به همین خاطر از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم روایتی نقل ننمایید و اگر کسی از شما سوالی نمود، بگویید که میان ما و شما همین قرآن کافی است حلال آنرا حلال و حرامش را حرام بدانید

تذکرة الحفاظ، ذهبی، الناشر: دار الكتب العلمية بيروت ، الطبعة: الأولى، 1419هـ- 1998م،عدد الأجزاء: 4، ج1، ص9.

قَالَ قَرَظَةُ بْنُ كَعْبٍ الْأَنْصَارِيُّ: أَرَدْنَا الْكُوفَةَ فَشَيَّعَنَا عُمَرُ إِلَى صِرَارٍ فَتَوَضَّأَ فَغَسَلَ مَرَّتَيْنِ , وَقَالَ: ” تَدْرُونَ لِمَ شَيَّعْتُكُمْ؟ فَقُلْنَا: نَعَمْ نَحْنُ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم), فَقَالَ: إِنَّكُمْ تَأْتُونَ أَهْلَ قَرْيَةٍ لَهُمْ دَوِيٌّ بِالْقُرْآنِ كَدَوِيٍّ النَّحْلِ فَلَا تَصُدُّوهُمْ بِالْأَحَادِيثِ فَتَشْغَلُوهُمْ , جَرِّدُوا الْقُرْآنَ وَأَقِلُّوا الرِّوَايَةَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم), امْضُوا وَأَنَا شَرِيكُكُمْ “

قرظة بن کعب مى گويد:زمانى كه عمر ما را روانه عراق كرد، ما را تا ((صرار)) كه منطقه اى است نزديك مدينه بدرقه كرد. سپس گفت : آيا مى دانيد كه چرا اين مسافت را با شما تا اينجا آمدم و شما را بدرقه مى كنم ؟گفتيم : براى اينكه ما را اكرام و احترام كرده باشى و بدرقه كنى .عمر گفت : جدا از اين عمل ، روى جهتى اين كار را كردم . و ادامه داد:شـمـا بـسـوى اهـل مـنطقه اى مى رويد كه آنچنان با قرآن انس دارند و آنرا تلاوت مى كنند، تلاوت پيوسته كه همانند صداى زنبور دائما بـگوش ‍ مى رسد، مبادا كه مردم را با احاديث نبوى از اين كارشان باز داريد و من هم در اين كار همكار شما هستم . يعنى سعى مى كنم مردم را به قرآن مشغول دارم و صحبتى از حديث پيامبر در ميان نيايد.و چون قرظه وارد کوفه گردید بدو گفتند از احادیث پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) برای ما بگو قرظه در پاسخ انان گفت عمر ما را از نقل حدیث منع کرده است

طبقات الکبری، ابن سعد، المحقق: إحسان عباس،الناشر: دار صادر – بيروت، الطبعة: الأولى، 1968 م،عدد الأجزاء: 8، ج6، ص7.

مستدرک علی صحیحین، حاکم نیشابوری، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 – 1990، عدد الأجزاء: 4 ، ج1، ص183.

سنن ابن ماجه، ابن ماجه قزوینی، المحقق: شعيب الأرنؤوط و دیگران، الناشر: دار الرسالة العالمية، الطبعة: الأولى، 1430 هـ – 2009 م، عدد الأجزاء: 5، ج1، ص20.

سنن دارمى ، ابومحمد دارمی، المحقق: نبيل هاشم الغمري، الناشر: دار البشائر بیروت،، الطبعة: الأولى، 1434هـ – 2013م، ص155.

[7] – مناقب، ابن مغازلی، المحقق: أبو عبد الرحمن تركي بن عبد الله الوادعي، الناشر: دار الآثار – صنعاء، الطبعة: الأولى 1424 هـ – 2003 م، ص63.

[8] – فضائل صحابه، احمد حنبل،المحقق: د. وصي الله محمد عباس، الناشر: مؤسسة الرسالة – بيروت، الطبعة: الأولى، 1403 – 1983، عدد الأجزاء: 2 ، ج2، ص586.

رسالة طرق حديث من كنت مولاه فعلي مولاه، ذهبی،تحقيق: عبد العزيز الطباطبائي، ص72.

تاریخ دمشق، ابن عساکر،المحقق: عمرو بن غرامة العمروي، الناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، عام النشر: 1415 هـ – 1995 م، عدد الأجزاء: 80، ج42، ص217.

[9]ولما بلغه أن ابن أبي داود تكلم في حديث غدير خم عمل كتاب الفضائل وتكلم على تصحيح الحديث قلت: رأيت مجلدا من طرق الحديث لابن جرير فاندهشت له ولكثرة تلك الطرق.

تذکره الحفاظ، ذهبی، دارالکتب العلمیه بیروت، 1419 ق، ج 2، ص 202 و 203.

حكى العلامة علي بن موسى، و علي بن محمد أبي المعالي الجويني الملقب بامام الحرمين أستاذ أبي حامد الغزالي رحمهما اللّه يتعجب و يقول: رأيت مجلدا في بغداد في يد صحاف فيه روايات خبر غدير خم مكتوبا عليه المجلدة الثامنة و العشرون من طرق قوله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: من كنت مولاه فعلي مولاه و يتلوه المجلدة التاسعة و العشرون.

ینابیع الموده، قندوزی حنفی، الناشر: دار الاسوة للطباعة والنشر، ج 1، ص113 و 114.

دیدگاهتان را بنویسید

لطفاً اطلاعات زیر را وارد کنید.

دکمه بازگشت به بالا
سوال خود را بپرسید