امیرالمؤمنین

علی(علیه السلام) حکومت را کالایی پست میداند!

امیرالمومنین علیه السلام از حکومت بر مردم به عنوان کالای پست و مقام بی ارزش نام می برد. آیا صحیح است که ایشان از منصبی الهی چنین یاد کند؟پس این مسئله اصلا الهی نیست.

به این نوشته امتیاز دهید

بیان شبهه:

  • قال عبداللَّه بن عباس- رضي اللَّه عنه-: دخلت على أميرالمؤمنين علیه السلام بذي قار و هو يخصِف نعله فقال لي: ما قيمة هذا النعل؟ فقلت: لا قيمةَ لها! [1]
    عبداللّه بن عبّاس مى‌گويد: در منزل «ذى قار» بر اميرمؤمنان علیه السلام وارد شدم در حالى كه مشغول وصله نمودن كفش خود بود! به من فرمود: «قيمت اين كفش چقدر است؟» گفتم: «بهايى ندارد!» فرمود: «به خدا سوگند همين كفش بى ارزش برايم از حكومت بر شما محبوبتر است،…
  • وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هذِهِ أَزْهَدَ عِنْدي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ. [2]
    … آن وقت شما مى فهميديد كه اين دنياى شما نزد من از آب بينى بزى كم ارزشتر است.

پاسخ شبهه:

اولاً: در اعتقاد شیعیان و به استناد آیه قرآن که می فرمایند (اِنیّ ِ جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِمَامًا)(بقره/124)، امامات را نصب الهی می دانند که خلافت و حکومت بر مردم بخشی از شئون آن است که چه محقق بشود و چه محقق نشود از مقام امامت کاسته نمی گردد. پس به شبهه گر یادآور می شویم آنچه که الهی است مقام امامت است که یکی از زیر مجموعه های آن حکومت بر مردم است به شرط برقراری شرایط.

ثانیاً: وقتی ادله شبهه گر را که از کلام امیرالمومنین علیه السلام بیان میکند، مورد بررسی قرار می دهیم، می بینیم که شبهه کننده با شیطنت خود کلام کامل حضرت را تقطیع کرده و به صورت جامع بیان نمیکند،  سخن جامع حضرت بیانگر آنست که  این بی ارزشی مطلق نیست. مثلاً در روایت ابن عباس که در نهج البلغه ذکر شده، کلام کامل مولا چنین است:

  • قال عبداللَّه بن عباس- رضي اللَّه عنه-: دخلت على أميرالمؤمنين عليه السلام بذي قار و هو يخصِف نعله فقال لي: ما قيمة هذا النعل؟ فقلت: لا قيمةَ لها! فقال عليه السلام: و اللَّه لَهِيَ أَحبُّ إِليَّ من إِمرتكم، إِلا ان أقيم حقًّا، أو أدفع باطلا، ثم خرج فخطب الناس…
    عبداللّه بن عبّاس مى‌گويد: در منزل «ذى قار» بر اميرمؤمنان وارد شدم در حالى كه مشغول وصله نمودن كفش خود بود! به من فرمود: «قيمت اين كفش چقدر است؟» گفتم: «بهايى ندارد!» فرمود: «به خدا سوگند همين كفش بى ارزش برايم از حكومت بر شما محبوبتر است، مگر اين‌كه با اين حكومت حقّى را بپا دارم و يا باطلى را دفع نمايم»

پس از دیدگاه حضرت  در جایی که حقّى بپا داشته شود و يا باطلى بوسیله آن دفع نمايند حکومت ارزشمند دانسته شده و بوسیله آن دفع ظلم و شر می نمایند، چنانکه حضرتش پس از اتمام حجت با مردم، و روشن شدن حمایت آن ها، به هیچ عنوان در نگاه داشتن حکومت مسامحه نکرد. و برای در امان ماندن حکومت از دست اشرار، به سه جنگ جمل و صفین و نهروان تن دادند.

 ایشان هرگز راضی نشدند از این حکومت که قرار است حق ظالم را از مظلوم بازستاند و بدور از اشرافی گری و باج دادنهای کثیف حکومتی باشد، سهمی به  امثال طلحه و زبیر بدهند[3]، و برای باقی نبودن این حکومت در دست امثال معاویه هیچگونه درنگ و کوتاهی نمی کنند.

کلام امیرالمومنی علیه السلام در نامه ایشان به مالک اشتر[4] به مناسبت فرمانداری مصر نشان دهنده آنست که حکومتی که در راستای رضایت الهی باشد و با مردمش به نیکویی و عدل رفتار کند ارزشمند است:

  • ثمّ تفقد من امورهم ما یتفقُد الوالدان من ولدهما .
    به امور مردم همانند پدر و مادری كه به وضع فرزندانشان رسیدگی می‏كنند، رسیدگی نما
  • و اشعر قلبك الرّحمه للّرعیّه و المحبّه لهم و اللّطف بهم و لا تكوننّ علیهم سبعا ضاریا تغتنم أكلهم فإنّهم صنفان: امّا أخ لك فی الدّین، او نظیر لك فی الخلق، یفرط منهم الزّلل و تعرض لهم العلل و یؤتی علی أیدیهم فی العمد و الخطاء فأعطهم من عفوك و صفحك مثل الذّی تحبّ أن یعطیك اللّه من عفوه و صفحه، فإنّك فوقهم و والی الأمر علیك فوقك، و اللّه فوق من ولّاك.
    دلت را سراپرده محبت توده مردم كن، بر آنان مهر ورز و با آنان نرم باش. مبادا كه چون درنده‏ای شكار افكن به خونریختن آنان پردازی، چه آنان بر دو گروهند: یا در دین با تو برادرند یا در آفرینش با تو برابر، امّا از آنان لغزش سر می‏زند و بیماریهای روانی بر آنان عارض می‏گردد و خواه ناخواه به ناروا دست می‏زنند، پس آنسان كه دوست می‏داری خدای بر تو ببخشاید و از گناهانت در گذرد، تو نیز بر آنان ببخشای و از خطاهاشان در گذر، چه تو زبردست و سر پرست آنانی و آن كس كه ترا بر آنان‏ فرمانروائی داده، زیر دست توست.
  • و اعلم أنّه لیس شی‏ء بأدعی الی حسن ظنّ راع برعیّته من احسانه الیهم و تخفیفه المئونات علیهم.
    بدان كه هیچ چیز، حسن ظن فرمانگزار را به توده مردم چنان بر نمی‏انگیزد كه احسان او به آنان و سبكبار ساختن آنان
  • فلا تشخص همّك عنهم و لا تصعّر خدّك لهم و تفقّد امور من لا یصل الیك منهم ممّن تقتحمه العیون و تحقره الرّجال. ففرّغ لأولئك من أهل الخشیه و التواضع فلیرفع الیك أمورهم ثمّ اعمل فیهم بالاعذار الی اللّه یوم تلقاه، فإنّ هؤلاء من بین الرّعیّه احوج الی إلانصاف من غیرهم و كل فاعذر الی اللّه فی تأدیه حقّه الیه و تعهّد أهل الیتم و ذوی الرّقه فی السّنّ ممّن لا حیله له و لا ینصب للمسأله نفسه…
    و نباید كه مردم را اندك مایه شماری و از نظر دور داری و روی از آنان بگردانی، حال آن گروه را كه دستشان به دامان تو نمی‏رسد و مردم از آنان روی می‏گردانند و تحقیرشان می‏كنند، بازپرس، از معتمدان خویش، مردمی خدای ترس و فروتن به جستجوی كارشان برگزین تا احوالشان را به تو باز گویند، پس- آن گاه- در باره آنان چنان كن كه روزی كه به دیدار پروردگار سبحان می‏رسی، عذر توانی داشت. همانا كه این گروه از توده مردم، به انصاف و داد نیازمندتر از دگرانند. با یتیمان و سالخوردگان كه بی وسیلت معاشند و روی سؤال ندارند، مهربان باش تا در پیشگاه خدای ادای حق هر یك از آنان را عذری بجا داشته باشی» .
  • … و صلّ بهم كصلاه أضعفهم و كن بالمؤمنین رحیما
    و با آنان چونان ناتوانترینشان نمازگزار و با گرویدگان مهربان باش.
  • و اخفض للرعیّه جناحك و ابسط لهم وجهك و ألن لهم جانبك و آس بینهم فی اللّحظه و النّظره و الإشاره و التّحیّه حتّی لا یطمع العظماء فی حیفك و لا ییأس‏الضّعفاء من عدلك
    با توده مردم فروتن باش و روی گشاده دار و آنان را به نرمی باز ده. در نظر كردن با مردم به گوشه چشم یا به رویاروی و در اشارات كردن و درود گفتن به آنان یكسان باش، تا توانمندان طمع نورزند كه آرام آرام كفّه مهر ترا به سود خویش سنگین كنند، و تا ناتوانان از عدالت ناامید نگردند.

——————————————————

[1] – نهج البلاغه، سید رضی، خطبه33.

[2] – نهج البلاغه، سید رضی، خطبه3.

[3]اختلاف الزبير وطلحة على علي كرم الله وجهه قال : وذكروا أن الزبير وطلحة أتيا عليا بعد فراغ البيعة…

الامامه و السایسه، ابن قتیبه، المحقق :طه محمد الزيني، الناشر: مؤسسة الحلبي وشركاه للنشر والتوزيع ، ج1، ص51.

[4] -نهج البلاغه-سید رضی- نامه53

دیدگاهتان را بنویسید

لطفاً اطلاعات زیر را وارد کنید.

دکمه بازگشت به بالا
سوال خود را بپرسید