امیرالمؤمنین

علی(علیه السلام) با خلفا رابطه حسنه داشت!

امیرالمومنین(علیه السلام) همواره با خلفا روابط حسنه ای داشت و این خود از عدم اختلاف اساسی با آنها پرده برمی دارد.

به این نوشته امتیاز دهید

پاسخ شبهه:

شبهه کننده با بیان یک مطلب کلی و بدون استناد به مدارک متغن و معتبر و گاهی دلایل وهمی سعی می نماید به خواننده القا کند روابط امیرالمومنین علیه السلام با خلفای خوب و حسنه بوده است، و هر چه هست ساخته شیعیان است تا بدین ترتیب چهره غاصبین خلافت را تطهیر نمایند، علمای عامه از دیرباز تا به امروز کوشیدن به هرطریق ممکن و دست زدن به هر طریقی اختلافات صدر اسلام را میان خلفا و امیرالمومنین علیه السلام  کتمان نمایند و همه چیز را خوب جلوه دهند، تا جاییکه این را به عنوان یک اصل در کتب معتبر خود عنوان میکنند.[1]

اما غافل از اینکه با تمام این تحریفات بازهم برای هر محققی و جوینده ای راه حق روشن و واضح است.

حال اگر امیرالمومنین علیه السلام با خلفا اختلافی نداشته که طبق شواهد تاریخی اینچنین نیست[2]، و آنها به حضرتش احترام می کردند، این احترام متقابل باید در جامعه بروز پیدا میکرده و خلفا از امیرالمومنین علیه السلام بعنوان اولین مسلمان و صحابی بزرگ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و داماد ایشان، که بارها و بارها در زمان حیات رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم پرچمدار کارهای مختلف بودند، در ارکان نظام خلافتی خود بهره می بردند، ولی میبینیم که حضرت نه امام جمعه بود، نه قاضی القضاد، نه فرمانده قشون بود و نه استاندار استانهای مهم و نه فرماندار و والی…

مگر نبود شجاعت حضرت در جنگهای اسلام در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ؟ آیا انها دلاوریهای امیرالمومنین علیه السلام را در بدر و خندق و خیبر و … فراموش کرده بودند[3]؟ مگر نبود تبحر کلام ایشان که با فصاحت و بلاغت خود دیگران را مبهوت میکرد؟ مگر نبود جایی که خلیفه کار را خراب میکرد و حکم اشتباه می داد و حضرتش به خاطر آبروی اسلام وارد عمل شده و کار را اصلاح می کرد؟[4] مگر فرمانداری امیرالمومنین علیه السلام را ندیده بودند که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در جنگ تبوک شهر پر از منافق را فقط به علی سپردند تا فتنه منافقان خنثی شود؟[5]

پس با این ویژگی ها چرا اگر حُسن رابطه ای بوده!!! ایشان برخلاف بعضی از صحابه هیچ نقشی در حکومت خلفا ندارند؟! چرا چنین فرد شجاعی یک روز به فرماندهی جنگی منصوب نبود؟!خلفا این همه منبر و خطیب و خطبه داشتند آیا به امیرالمومنین علیه السلام گفتند بیا تو امروز نماز را اقامه و خطبه را بخوان؟! چرا منابر مسلمین به تیم داری ها و کعب الاحبار های یهودی مثلاً تازه مسلمانان می رسد ولی امیرالمومنین علیه السلام بهره ای ندارند؟

باید گفت یا آنها پیشنهاد نکردند، یا کردند و حضرت نپذیرفته است، که در هر دو صورت ثابت می گردد حُسن روابطی میان ایشان و خلفای غاصب نبوده، و  و هر سه خلیفه غاصب محکومند از محروم کردن ایشان در حق الهیشان، زیرا باید مردم را از امیرالمومنین علیه السلام دور نگه می داشتند تا ظلمی که به جامعه اسلام وارد کردند پنهان بماند.

————————————————————–

[1]وَهَذَا فِيْمَا بِأَيْدِيْنَا وَبَيْنَ عُلُمَائِنَا، فَيَنْبَغِي طَيُّهُ وَإِخْفَاؤُهُ، بَلْ إِعْدَامُهُ، لِتَصْفُوَ القُلُوْبُ، وَتَتَوَفَّرَ عَلَى حُبِّ الصَّحَابَةِ، وَالتَّرَضِّي عَنْهُمُ، وَكُتْمَانُ ذَلِكَ مُتَعَيِّنٌ عَنِ العَامَّةِ.

سیر اعلام النبلاء، ذهبی،المحقق : مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر : مؤسسة الرسالة، الطبعة : الثالثة ، 1405 هـ / 1985 م، عدد الأجزاء : 25 ، ج10، ص92.

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أحمد بن محمد بن حنبل. هذه مذاهب أهل العلم وأصحاب الأثر وأهل السنة… ومن الحجة الواضحة الثابتة البينة المعروفة ذكر محاسن أصحاب رَسُول اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) كلهم أجمعين والكف عَنْ ذكر مساويهم والخلاف الذي شجر بينهم… لا يجوز لأحد أن يذكر شيئا من مساويهم ولا يطعن عَلَى أحد منهم بعيب ولا بنقص فمن فعل ذلك فقد وجب عَلَى السلطان تأديبه وعقوبته ليس له أن يعفو عنه بل يعاقبه ويستتيبه فإن تاب قبل منه وإن ثبت عاد عليه بالعقوبة وخلده الحبس حتى يموت أو يراجع.

طبقات الحنابله، ابن ابی یعلی، محقق: محمد حامد الفقي، الناشر: دار المعرفة – بيروت، ج 1، ص 24 و 30

[2]برای نمونه به این دو مورد توجه کنید:

فَلَمَّا تُوُفِّيَ رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) ، قَالَ أَبُو بَكْرٍ: أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) ، …، فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا،…

وقتي رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) از دنيا رفت، أبو بكر گفت: من جانشين رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) هستم و نظر شما (علی علیه السلام و عباس) در مورد او اين بود كه أبو بكر دروغ‌گو و گنه‌كار و حيله‌گر و خائن است …

صحيح مسلم، مسلم بن حجاج النيشابوري، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقي، الناشر: دار إحياء التراث العربي  بيروت، عدد الأجزاء: 5،ج3،ص1377، ح49، كتاب الجهاد و السير، باب 15

عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) ، قَالَ: ” أَرْسَلَ إِلَيَّ عُثْمَانُ فِي الْهَاجِرَةِ، فَتَقَنَّعْتُ بِثَوْبِي وَأَتَيْتُه … ثُمَّ قَامَ إِلَيَّ بَالْقَضِيبِ فَضَرَبَنِي، وَاللَّهِ مَا أَرُدُّ يَدَهُ حَتَّى قَضَى حَاجَتَهُ، فَتَقَنَّعْتُ بِثَوْبِي، وَرَجَعْتُ إِلَى مَنْزِلِي، وَقُلْتُ: اللَّهُ بَيْنِي وَبَيْنَكَ إِنْ كُنْتُ أَمَرْتُكَ بِمَعْرُوفٍ، أَوْ نَهَيْتُ عَنْ مُنْكَرٍ “

از علی(علیه السلام) روایت شده : در یک نیم روز گرم ، عثمان به دنبال من فرستاد . پس سرم را با لباسم پوشاندم و به نزد او رفتم …. سپس عثمان بلند شد و با چوبدستی اش مرا زد . به خدا قسم دست او را بر نگرداندم –  و مانعش نشدم – تا اینکه کارش را انجام داد . دوباره لباسم را بر روی سرم کشیدم و به خانه ام برگشتم و گفتم : خداوند متعال بین و تو حکم کند اگر تو را به معروف امر کردم و از منکر نهی کردم.

الاخبار الموفقیات، زبیر بکار، تحقيق: سامي مكي العاني، الناشر: عالم الكتب – بيروت، الطبعة: الثانية، 1416هـ-1996م، ص488.

[3]خَرَجَ عَمْرُو بْنُ عَبْدِ وُدٍّ وَهُوَ مُقَنَّعٌ بِالْحَدِيدِ فَنَادَى: مَنْ يُبَارِزُ؟ فَقَامَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ: أَنَا لَهَا يَا نَبِيَّ اللَّهِ.

هنگامی که عمرو سه بار مبارز طلبید، در هر سه بار جزء علی(علیه السلام)  کسی جواب مثبت نداد.

السنن کبری، بیهقی، المحقق: محمد عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت ، الطبعة: الثالثة، 1424 هـ – 2003 م، ج9، ص222.

السیرة النبویه، ابن کثیر، تحقيق: مصطفى عبد الواحد، الناشر: دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزيع بيروت، عام النشر: 1395 هـ – 1976 م، ج3، ص204.

البدر المنبر، ابن ملقن، المحقق: مصطفى أبو الغيط وعبد الله بن سليمان وياسر بن كمال، الناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع – الرياض-السعودية، الطبعة: الاولى، 1425هـ-2004م، عدد الأجزاء: 9، ج9، ص100.

حیاة الصحابه، کان دهلوی، حققه، وضبط نصه، وعلق عليه: الدكتور بشار عوّاد معروف، الناشر: مؤسسة الرسالة للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت – لبنان، الطبعة: الأولى، 1420 هـ – 1999 م، عدد الأجزاء: 5، ج2، ص157.

مُبارِزَةِ عَلِیٍّ بنِ اَبِی طالِب(علیه السلام) لِعَمرِو ابن عَبدِوَد یَومَ الخَندَق اَفضَلُ مِن اَعمالِ اُمَّتی الی یَومِ القِیامَة

مبارزه علی بن ابیطالب با عمر بن عبدود در روز خندق از همه اعمال امت من تا روز قیامت برتر است.

المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 – 1990، عدد الأجزاء: 4، ج3، ص34.

تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، المحقق: الدكتور بشار عواد معروف، الناشر: دار الغرب الإسلامي – بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ – 2002 م، عدد الأجزاء: 16، ج14، ص546.

الفردوس بامور الخطاب، دیلمی، المحقق: السعيد بن بسيوني زغلول، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1406 هـ – 1986م، عدد الأجزاء: 5، ج3، ص455.

اتحاف المهره، عسقلانی، تحقيق : مركز خدمة السنة والسيرة ، بإشراف د زهير بن ناصر الناصر ، الناشر : مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف (بالمدينة) – ومركز خدمة السنة والسيرة النبوية (بالمدينة)، الطبعة : الأولى ، 1415 هـ – 1994 م، عدد الأجزاء : 19، ج13، ص331.

جامع الاحادیث، سیوطی، ضبط نصوصه وخرج أحاديثه: فريق من الباحثين بإشراف د على جمعة،  طبع على نفقة: د حسن عباس زكى، عدد الأجزاء: 13، ج18، ص53.

رسول‌ خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) «لادفعن (لاعطینّ) لرایة غدا ان شاء الله الی رجل کرار غیر فرار یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله لا ینصرف حتی یفتح الله علی یده.»

فردا اگر خدا بخواهد پرچم را به دست مردی بسیار حمله کننده‌ا‌ی که فرار نمی‌کند می‌سپارم که خدا و رسولش را دوست می‌دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست می‌دارند و برنمی‌گردد تا اینکه خداوند بدست او قلعه را فتح می‌کند

تاریخ طبری، طبری، الناشر: دار التراث – بيروت، الطبعة: الثانية – 1387 هـ، عدد الأجزاء: 11، ج3، ص12.

تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ناشر: دار صادر ، ج2، ص56.

طبقات الکبری، ابن سعد، المحقق: إحسان عباس، الناشر: دار صادر – بيروت، الطبعة: الأولى، 1968 م، عدد الأجزاء: 8،  ج2، ص110.

دلائل النبوه، بیهقی، المحقق: د. عبد المعطي قلعجي، الناشر: دار الكتب العلمية، دار الريان للتراث، الطبعة: الأولى – 1408 هـ – 1988 م، عدد الأجزاء: 7، ج4، ص205.

سیرة النبویه، ابن هشام، تحقيق: مصطفى السقا وإبراهيم الأبياري وعبد الحفيظ الشلبي، الناشر: شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابي الحلبي وأولاده بمصر، الطبعة: الثانية، 1375هـ – 1955 م، عدد الأجزاء: 2، ج2، ص334.

…فَاخْتَلَفَا ضَرْبَتَيْنِ، فَبَدَرَهُ عَلِيٌّ فَضَرَبَهُ، فَقَدَّ الْحَجَرَ وَالْمِغْفَرَ وَرَأْسَهُ،…

تاریخ طبری، طبری، الناشر: دار التراث – بيروت، الطبعة: الثانية – 1387 هـ، عدد الأجزاء: 11، ج3، ص13.

فَفَلَقَ رَأْسَ مَرْحَبٍ بِالسَّيْفِ. وَكَانَ الْفَتْحُ عَلَى يَدَيْهِ.

طبقات الکبری، ابن سعد، المحقق: إحسان عباس، الناشر: دار صادر – بيروت، الطبعة: الأولى، 1968 م، عدد الأجزاء: 8، ج2، ص110.

[4] كان عمر يتعوذ بالله من معضلة ليس لها أبو الحسن وقال في المجنونة التي أمر برجمها وفي التي وضعت لستة أشهر فأراد عمر رجمها فقال له علي إن الله تعالي يقول وحملة وفصاله ثلاثون شهرا الحديث وقال له إن الله رفع القلم عن المجنون الحديث فكان عمر يقول لولا علي لهلك عمر.

عمر همواره پناه می برد به خدا از اینکه مشکلی برایش پیش آید و امیرالمومنین(علیه السلام)  در آنجا نباشد و درباره زن ديوانه اي كه عمر امر به سنگسار او كرد و در مورد زني كه شش ماهه بچه اش به دنيا آمده بود پس عمر خواست كه آنها را سنگسار كند پس حضرت علي به او گفت همانا خداي متعال مي گويد : و حمل زن و شير دادنش سي ماه است … و همچنين به او گفت : همانا خدا تكليف را از ديوانه برداشته است … پس عمر مي گفت : اگر علي نبود عمر هلاك مي شد.

الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ابن عبدالبر، المحقق: علي محمد البجاوي، الناشر: دار الجيل، بيروت، الطبعة: الأولى، 1412 هـ – 1992 م، عدد الأجزاء: 4، ج3، ص1103.

[5] قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ الله (صلی الله علیه وآله وسلم) يَقُولُ غَيْرَ مَرَّةٍ لِعَلِيٍّ إِنَّ الْمَدِينَة لَا تصلح إِلَى بِي أَوْ بِكَ

مناقب علی، ابن مغازلی، المحقق: أبو عبد الرحمن تركي بن عبد الله الوادعي، الناشر: دار الآثار – صنعاء، الطبعة: الأولى 1424 هـ – 2003 م، ص80.

تذکرة الحفاظ، ابن القیسرانی، تحقيق: حمدي عبد المجيد السلفي، الناشر: دار الصميعي للنشر والتوزيع، الرياض، الطبعة: الأولى، 1415 هـ – 1994 م، ص401.

لسان المیزان، عسقلانی، المحقق: دائرة المعرف النظامية – الهند، الناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات بيروت، الطبعة: الثانية، 1390هـ /1971م، عدد الأجزاء: 7، ج2، ص324.

میزان الاعتدال، ذهبی، تحقيق: علي محمد البجاوي، الناشر: دار المعرفة للطباعة والنشر، بيروت – لبنان، الطبعة: الأولى، 1382 هـ – 1963 م، عدد الأجزاء: 4، ج1، ص561.

الفوائد المجموعه، شوکانی، المحقق: عبد الرحمن بن يحي المعلمي اليماني، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، ص356.

دیدگاهتان را بنویسید

لطفاً اطلاعات زیر را وارد کنید.

دکمه بازگشت به بالا
سوال خود را بپرسید