فاطمیه

فاطمه وفات کرد!!!

براي فاطمة زهرا (علیها السلام) «وفات» ذکر شده است نه شهادت.

به این نوشته امتیاز دهید

بیان شبهه:

  بسياري از علماء را سراغ داريم كه درباره حضرت زهراء(علیها السلام)، وفات استعمال مي‌كردند و شهادت نگفته‌اند. از جمله ابن شهر اشوب، ابن فتال نیشابوری، محدث قمی و سید محسن امین[1].  واژه شهادت، در زمان دولت اصلاحات در مجلس تصويب و پس از آن درباره وفات حضرت زهرا(علیها السلام) به کار رفت.

پاسخ شبهه:

اولاً: معناي قرآني و لغوي «وفات»، اعم از شهادت است، در معناي لغوي واژه «وفات»  وکاربرد قرآني آن هيچ‌گونه تعارض و تضادّي ميان معناي کلمات «وفات» و «شهادت» برقرار نیست. زيرا معناي لغوي «وفات»، «هر نوع مرگي» اعم از مرگ طبیعی و قتل یا شهادت را پوشش مي‌دهد[2] و در نتيجه، براي اشاره به «مرگ يک شهيد» نيز مي‌توان از کلمه «وفات» بهره بُرد.  در آثار قدما و متاخرین کاربرد واژه وفات به جای شهادت دیده می شود، از جمله درباره امیرالمومنین علیه السلام ، حضرت حمزه علیه السلام ، حضرت جعفر طیار علیه السلام ، امام حسین علیه السلام و…

حتی علمای عامه درباره کشته شدن عمر و عثمان نیز واژه وفات به کار برده اند، حال آنکه قطعاً مرگ آن­ها به صورت طبیعی نبوده و در اثر قتل اتفاق افتاده است.

وفات اميرالمؤمنين علیه السلام در روايات شيعه و سني

  • وكان مع أخيه الحسن بعد وفاة أبيه (علیه السلام) عشر سنين وبقي بعد وفاة أخيه الحسن (علیه السلام) إلي وقت مقتله عشر سنين.[3]
  • خَطَبَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ بَعْدَ وَفَاةِ عَلِيٍّ فَقَالَ: لَقَدْ فَارَقَكُمْ رَجُلٌ لَمْ يَسْبِقْهُ الْأَوَّلُونَ بِعِلْمٍ، وَلَا يُدْرِكُهُ الْآخَرُونَ.[4]
  • وخرج عبيد الله بن العباس بن عبد المطلب إلي الناس بعد وفاة علي ودفنه فقال: إن أمير المؤمنين رحمه الله تعالي قد توفي براً تقياً، عدلا مرضياً…[5]
  • سخاوي می‌نویسد:
  • وباللام والتحتانية: إلي أن وفاة علي بن أبي طالب كانت في سنة أربعين، وذلك في رمضان شهيدا.[6]

وفات حمزه سيد الشهداء علیه السلام در روايات

حضرت حمزه عموي رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ، در ميان شيعه و سني به «سيد الشهداء» مشهور است، در عين حال درباره او از كلمه «وفات» استفاده شده است:

  • منها بعد وفاة حمزة بن عبد المطلب و رسول الله…[7]

وفات جعفر بن أبي طالب علیه السلام در روايات

شهادت جفعر بن ابوطالب علیه السلام از ديدگاه شيعه و سني قطعي است؛ اما در عين حال درباره وي نيز كلمه «وفات» به كار برده شده است:

  • عَنْ الصادِقِ علیه السلام قالَ: إنَّ النَبِيَّ صلی الله علیه وآله وسلم حِينَ جاءَ تْهُ وَفاةُ جَعْفَرِبْنِ أبِيطالِبٍ وَ زَيدِ بْنِ حارِثَةَ، کانَ إذا دَخَلَ بَـيتَهُ کَثُرَ بُکاؤُهُ عَلَيهِما جِدّاً…[8]
  • عن عَائِشَةَ قالت لَمَّا أَتَتْ وَفَاةُ جَعْفَرٍ عَرَفْنَا في وَجْهِ رسول اللهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) الْحُزْنَ …[9]

وفات امام حسين علیه السلام در روايات

  • محمد بن الحنفية بعد وفاة أخيه الحسين صلوات الله عليه[10]
  • قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: أما ان أمتي ستقتله فمن زاره بعد وفاته كتب الله له حجة من حججي.[11]

وفات عمر بن الخطاب در روايات

  • وخطب فاطمة بنت عمر الخطاب رضي الله تعالي عنه، بعد وفاة عمر، وأصدقها مائة ألف….[12]
  • ويقال كان فتح الري قبل وفاة عمر بسنتين.[13]
  • ولا حجة له في بقاء الصحابة بلا خليفة في مدة التشاور يوم السقيفة وأيام الشوري بعد وفاة عمر رضي الله عنه لأنهم لم يكونوا تاركين لنصب الخليفة.[14]
  • وروي حماد بن النضر عن محمد بن المنكدر عن عطاء عنها نحوه وقال حدثتني بعد وفاة عمر.[15]
  • لأنه ولد يوم موت رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)وفطم يوم وفاة أبي بكر وبلغ يوم وفاة عمر بن الخطاب.[16]
  • ثم دخلت سنة ثلاث وعشرين و فيها وفاة عمر بن الخطاب.[17]
  • حتي هيثمي در كتابش بابي را با عنوان «باب وفاة عمر رضي الله عنه» قرار داده است.[18]
  • سخاوي می نویسد: وبالكاف والجيم أيضا: إلي أن وفاة عمر بن الخطاب كانت في سنة ثلاث وعشرين، وذلك في آخر يوم في ذي الحجة شهيدا.[19]

وفات عثمان در روايات اهل سنت

عثمان بن عفان، در زمان خلافتش توسط صحابه رسول خدا كشته شد، اهل سنت او را شهيد مي دانند؛ اما در عين حال درباره او از كلمه «وفات» استفاده كرده اند.

  • مثلا ابن جوزی بابی را درکتابش بعنوان ذکر وفات عثمان باز کرده است.[20]
  • سخاوي می نویسد: وبالهاء واللام: إلي أن وفاة عثمان بن عفان كانت في سنة خمس وثلاثين وذلك في ذي الحجة أيضا شهيدا. وباللام والتحتانية: إلي أن وفاة علي بن أبي طالب كانت في سنة أربعين، وذلك في رمضان شهيدا.[21]

بنابراین بکار بردن کلمه وفات به معنی نفی شهادت یا مقتول بودن متوفی نیست.

 

ثانیاً: علمایی که اشکال کنندگان از کلام آنان شاهد می‌آورند که واژه وفات به کار برده‌اند نیز از قاعده فوق مستنی نبوده و بعضاً درباره موارد قطعی شهادت نیز واژه وفات به کار برده‌اند:

کاربرد واژه وفات در کتاب «مناقب»

  • درباره امام مجتبي علیه السلام ، فَصْلٌ فِي وَفاتِهِ وَ زِيارَتِهِ؛[22]
  •  درباره امام سجّاد علیه السلام ، تُوُفیَ بِالمدینة…[23] ، قَبْلَ وَفاةِ أمِيرِالْمُؤْمِنِينَ بِسَنَتَينِ…[24]
  • درباره امام کاظم علیه السلام ، فَصلٌ فی وَفاتِهِ.[25]   
  • جالبتر اینکه ابن شهرآشوب در بخشی از کتابش، از حضرت زهرا علیها السلام با وصفِ «المظلومة الشهيدة» ياد کرده است.[26]

کاربرد واژه وفات در کتاب «روضة الواعظين»

  • مَجْلِسٌ فِي ذِکْرِ وَفاةِ الْحَسَنِ بْنِ عَلی علیه السلام .[27]

 اين در حالي است که در همان صفحه  از زبان امام حسن‌ علیه السلام خطاب به امام حسين‌ علیه السلام مي‌خوانيم:

  • لَقَدْ سُقِيتُ السَمَّ.
    بي‌ترديد به من زهر خورانيده‌اند.
  • همچنین درباره شهادت امام کاظم علیه السلام و امام رضا علیه السلام نیز واژه وفات به برده درحالیکه در همین کتاب به مسموم شدن ایشان اشاره دارد.[28]

کاربرد واژه وفات در کتاب «منتهي الآمال».

  • درباره حضرت زين العابدين علیه السلام: بدانکه در وفات آن حضرت… آن حضرت را بزهر شهيد کردند.[29]
  • درباره امام محمّدباقر علیه السلام مي‌خوانيم: مؤلّف گويد که در تاريخ وفات آن حضرت… آن حضرت را ابراهيم بن وليد بن عبدالملک مروان بزهر شهيد کرده و…[30]

درباره امام جعفر صادق‌ علیه السلام مي‌خوانيم:

  • وفات کرد حضرت صادق علیه السلام در ماه شوّال سنه يکصد و چهل و هشت به سبب انگور زهرآلوده که منصور به آن حضرت خورانيده بود و در وقت شهادت از سنّ مبارکش…[31]

هرچند که محدّث قمي در کتاب «منتهي الآمال»، عبارت «وفات حضرت فاطمه زهرا علیها السلام » را به کار برده است، ولي در کتاب ديگرش به نام «بيت الأحزان»[32] در وصف آن بانو مي‌نويسد:

  • الشَهِيدَةُ الْمَظْلُومَةُ الْمَـقْهُورَه…

کاربرد واژه وفات در کتاب «أعيان الشيعه»

مرحوم سید محسن امین برای امیرالمومنین علیه السلام از کلمه قتل استفاده کرده است،[33]  و همچنین براي امام حسین علیه السلام از واژه شهید استفاده می نماید،[34]  و برای ساير ائمّه‌ از واژه «وفات» بهره برده است.[35]

کاربرد واژه وفات در ساير منابع متقدّم و متأخّر نیز همانند موارد یاد شده می باشد، مثلاً علّامه سيد عبدالرزّاق مُقَرَّم (متوفّاي 1391) در یکی از تألیفات خود دارد:

  •  ذيل عنوان «يوْم الْوَفاةِ» [:«روز رحلت»] مي‌خوانيم:
    قَدْ قَضَتْ نَحْبَها شَهِيدَةً صابِرَةً مَظْلُومَه…[36]
    آن بانو در حالي که شهيد، بردبار و ستمديده بود؛ جان باخت…
  • و در  ذيل عنوان «تاريخُ الشَهادَةِ» [:«تاريخ شهادت»] مي‌خوانيم:
    اُخْتُلِفَ فِي وَفاةِ الصِدِّيقَةِ عَلي أقْوالٍ…[37] در [تعيين زمانِ ] وفات حضرت صدّيقه‌ علیها السلام اقوال مختلفي هست…

پس  به کار بردن واژه وفات به معنی عدم قبول شهادت نمی باشد.

ثالثاً: واژه وفات توسط برخی از علما بکار رفته و بسیاری از روایات و علما نیز از واژه «شهادت» برای حضرت زهرا علیها السلام استفاده کرده اند، بعنوان نمونه:

مرحوم كليني (ره)، در روايت صحيح السند، بلكه در صحيحه أعلائي نقل مي‌كند:

  • عَنْ عَلِي بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أخِيهِ أبِي الْحَسَنِ علیه السلام: قالَ: إنَّ فاطِمَةَ صِدِّيقَةٌ شَهِيدَه.[38]
    امام کاظم علیه السلام مُستشهد سال 179 هجري است و در سال 148 هجري هم به امامت رسيده است. يعني مربوط به قرن 2 هجري است و درباره مادرشان واژه شهادت را به كار برده است.

همچنین شيخ مفيده (ره) نیز در دو كتاب خود ، واژه شهيده را درباره حضرت فاطمه زهراء علیها السلام در ذیل زیارت ایشان به كار برده است.

  • السلام عليك يا فاطمة بنت رسول الله، السلام عليك أيتها البتول الشهيدة الطاهرة، لعن الله من ظلمك…[39]
  •  فَإِذَا أَرَدْتَ زِيَارَتَهَا فَقِفْ بِالرَّوْضَةِ وَ قُل السَّلَامُ عَلَيْكِ … يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ أَيَّتُهَا الْبَتُولُ الشَّهِيدَة…[40]

رابعاً : در بخشی دیگری از شبهه به این موضوع اشاره شده است که موضوع شهادت از زمان دولت اصلاحات به تقویم ها اضافه شده است در حالی که با بررسی اسناد و مدارک مستدلی که وجود دارد، این موضوع برای ما روشن می‌شود که استعمال واژه شهادت  نه تنها به دوره دولت اصلاحات بلکه به  قبل تر از انقلاب  برمی‌گردد. لذا برای روشن‌تر شدن موضوع به بیان بخشی از ادله می‌پردازیم.

  • در اسکن موجود از تقویم موجود از سال 1335 واژه شهادت استعمال شده است

  • استفاده از واژه شهادت در تقویم سال 1365

  • تعطیل بودن روز شهادت در یک قرن پیش:

موارد بیان شده نمونه ای بود از ده ها اسکن موجود جراید، روزنامه‌ها و تقویم‌های موجود در سده گذشته که در آن ها از واژه شهادت استفاده شده است یا اینکه نشان دهنده تعطیل بودن این روز می باشد .

نتیجه گیری :

با توجه به ادله بیان شده متوجه می‌شویم که واژه «وفات» یک کلمه عام می باشد که نسبت به شخصی که شهید هم شده باشد قابل استعمال است همانطور که در خیلی از نقل ها از این واژه در رابطه با اشخاصی استفاده شده است که در شهادت آن‌ها شکی نیست. و همچنین در ادامه این موضوع بیان شد که بعضی از نقل ها هم از واژه شهادت استفاده کرده‌اند که این موضوع با توجه به ادله بخش اول منافاتی با وفات ندارد.

همچنین در ادامه به این موضوع پرداخته شد که استعمال واژه شهادت مربوط به دولت اصلاحات نیست بلکه به سال ها قبل تر آن بر می‌گردد و بخشی از اسناد موجود آورده شد.

——————————————–

[1]«باری : در مورد وفات حضرت زهرا در منابع متقدم و متاخر از جمله مناقب ابن شهر اشوب، روضة الواعضین ابن فتال نیشابوری، منتهی الامال محدث قمی و اعیان شیعه سید محسن امین و بسیاری از منابع متقدم و متاخر دیگر واژه وفات به کار رفته است…، شهادت یا وفات حضرت زهرا (علیها السلام) یک مقوله تاریخی است و بزرگان شیعه هم که رحلت آن حضرت را وفات ثبت کرده اند، سنی نبوده اند.»

روزنامه آفتاب ، محمد جواد حجتی کرمانی ، شماره 668.

[2] – لسان العرب، ابن منظور، الناشر: دار صادر – بيروت، الطبعة: الثالثة – 1414 هـ، عدد الأجزاء: 15 ،ج 15، ص 400،ذیل کلمه وفاة.

[3] –  كشف الغمة في معرفة الأئمة، الأربلي، الناشر : الرضي‌ ،  ج 1، ذكر الإمام الثالث أبي عبد اللّه الحسين الزكي، ص 583.

بحار الانوار،علامه مجلسی،  تحقيق: السيد إبراهيم الميانجي ، محمد الباقر البهبودي، الطبعة: الثالثة المصححة،ناشر: دارالاحیاء التراث، سنة الطبع: ١٤٠٣ – ١٩٨٣ م ج 44، ص200.

[4] – المصنف في الأحاديث والآثار،  إبن أبي شيبة الكوفي، المحقق: كمال يوسف الحوت، الناشر: مكتبة الرشد  الرياض، الطبعة: الأولى، 1409، عدد الأجزاء: 7، ج 6 ص 371 .

فضائل الصحابه، احمد بن حنبل، المحقق: د. وصي الله محمد عباس، الناشر: مؤسسة الرسالة  بيروت، الطبعة: الأولى، 1403 – 1983، عدد الأجزاء: 2 ، ج2، ص600، ح1026.

مقاتل الطالبيين ، أبو الفرج الأصبهاني، المحقق: السيد أحمد صقر، الناشر: دار المعرفة، بيروت ، ص62.. مشترک در اول حدیث

التذكرة الحمدونية ، ابن حمدون، الناشر: دار صادر، بيروت، الطبعة: الأولى، 1417 هـ، عدد الأجزاء: 10 ،ج6، ص246،ح615. مشترک در اول حدیث

تاريخ دمشق ، ابن عساكر، المحقق: عمرو بن غرامة العمروي، الناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، عام النشر: 1415 هـ ، عدد الأجزاء: 80 ،ج42، ص579. مشترک در اول حدیث.

[5] –  أنساب الأشراف، بلاذری، تحقيق: سهيل زكار ورياض الزركلي، الناشر: دار الفكر  بيروت، الطبعة: الأولى، 1417 هـ – 1996 م، عدد الأجزاء: 13، ج 3 ص 28.

[6] – الغاية في شرح الهداية في علم الرواية، السخاوي،  المحقق: أبو عائش عبد المنعم إبراهيم، الناشر: مكتبة أولاد الشيخ للتراث، الطبعة: الأولى، 2001م، ص 315.

[7] – سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل والتوالي، عاصمي المكي، محقق: عادل أحمد عبدالموجود- علي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية بيروت1419 ق، عدد الأجزاء: 4، ج 1، ص472.

[8] – من لايحضره الفقيه،  شيخ صدوق، المحقق: علي اكبر الغفّاري، الناشر: جماعة المدرّسين في الحوزة العلميه، ج1،آداب الدفن،  ص173، ح527.

[9] – المصنف في الأحاديث والآثار،  إبن أبي شيبة الكوفي، المحقق: كمال يوسف الحوت، الناشر: مكتبة الرشد  الرياض، الطبعة: الأولى، 1409، عدد الأجزاء: 7، ج 3، ص 62 و ج 7، ص 414.

المعجم الكبير،  للطبراني، المحقق: حمدي بن عبد المجيد السلفي، دار النشر: مكتبة ابن تيمية  القاهرة، الطبعة: الثانية، عدد الأجزاء:25 ،ج2، ص108، ح1471.

اسد الغابه، ابن اثیر، الناشر: دار الفكر  بيروت، عام النشر: 1409هـ – 1989م ،عدد الاجزاء:6،  ج1، ص343.

الاصابه، ابن حجر عسقلانی، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلى محمد معوض، الناشر: دار الكتب العلمية  بيروت، الطبعة: الأولى – 1415 هـ، عدد الأجزاء: 8 ، ج1، ص594.

مستدرک، حاکم نیشابوری، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية  بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 – 1990، عدد الأجزاء: 4 ، ج3، ص43، ح4349.

سير أعلام النبلاء ، الذهبي، الناشر: دار الحديث القاهرة، الطبعة: 1427هـ-2006م، عدد الأجزاء: 18 ،ج3، ص135.

 جامع الاحادیث،سیوطی، ضبط نصوصه وخرج أحاديثه: فريق من الباحثين بإشراف د على جمعة (مفتي الديار المصرية)، طبع على نفقة: د حسن عباس زكى، عدد الأجزاء: 41 ، ج40، ص160.

[10] – الاحتجاج، الطبرسي، مطابع النعمان النجف الأشرف حسن الشيخ إبراهيم الكتبي، تعليق وملاحظات: السيد محمد باقر الخرسان ، سنة الطبع، 1386 – ١٩٦٦ م ،ج 2، ص 136.

[11] – مناقب آل أبى طالب، ابن شهر اشوب،‌ تصحيح لجنة من أساتذة النجف، طبع في المطبعة الحيدرية في النجف، ج3، ص272.

كامل الزيارات، لإبن قولويه، الناشرمكتبة الصدوق ،ص67، الباب الثّاني والعشرون، ح1.

[12] – أنساب الأشراف، بلاذری، تحقيق: سهيل زكار ورياض الزركلي، الناشر: دار الفكر  بيروت، الطبعة: الأولى، 1417 هـ – 1996 م، عدد الأجزاء: 13، ج 5ص 498.

[13] – تاريخ الطبري،طبری، الناشر: دار التراث  بيروت، الطبعة: الثانية – 1387 هـ، عدد الأجزاء: 11 ، ج 4، ص 148.

[14] – شرح النووي علي صحيح مسلم، النووي ، الناشر: دار إحياء التراث العربي  بيروت، الطبعة: الثانية، 1392، عدد الأجزاء: 18 ، ج 12، ص 205.

[15] – سیر اعلام النباء، ذهبی،  المحقق : مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر : مؤسسة الرسالة، الطبعة : الثالثة ، 1405 هـ ، عدد الأجزاء : 25 ج 5، ص 132 .

[16] – الوافي بالوفيات، الصفدي،  المحقق: أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، الناشر: دار إحياء التراث  بيروت، عام النشر:1420هـ- 2000م، عدد الأجزاء: 29، ج 16، ص 287

[17] – البداية و النهايه، ابن کثير، المحقق: علي شيري ، الناشر: دار إحياء التراث العربي ، الطبعة: الأولى 1408، هـ – 1988 م.عدد الاجزا:14.ج7، ص146.

[18] – مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، الهيثمي، المحقق: حسام الدين القدسي، الناشر: مكتبة القدسي، القاهرة، عام النشر: 1414 هـ، 1994 م، عدد الأجزاء: 10،ج 9، ص 74.

[19] – الغاية في شرح الهداية في علم الرواية، السخاوي،  المحقق: أبو عائش عبد المنعم إبراهيم، الناشر: مكتبة أولاد الشيخ للتراث، الطبعة: الأولى، 2001م، ص 315.

[20] – الثبات عند الممات، المحقق، ابن الجوزي،  عبد الله الليثي الأنصاري، الناشر: مؤسسة الكتب الثقافية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1406، ص 101

[21] – الغاية في شرح الهداية في علم الرواية، السخاوي،  المحقق: أبو عائش عبد المنعم إبراهيم، الناشر: مكتبة أولاد الشيخ للتراث، الطبعة: الأولى، 2001م، ص 315.

[22] – مناقب آل أبى طالب، ابن شهر اشوب،‌ تصحيح لجنة من أساتذة النجف، طبع في المطبعة الحيدرية في النجف، ج3،ص202.

[23] – مناقب آل أبى طالب، ابن شهر اشوب،‌ تصحيح لجنة من أساتذة النجف، طبع في المطبعة الحيدرية في النجف، ج3، ص311.

[24] – مناقب آل أبى طالب، ابن شهر اشوب،‌ تصحيح لجنة من أساتذة النجف، طبع في المطبعة الحيدرية في النجف، ج3، ص310.

[25] – مناقب آل أبى طالب، ابن شهر اشوب،‌ تصحيح لجنة من أساتذة النجف، طبع في المطبعة الحيدرية في النجف، ج3، ص439.

[26] – مناقب آل أبى طالب، ابن شهر اشوب،‌ تصحيح لجنة من أساتذة النجف، طبع في المطبعة الحيدرية في النجف، ج3، ص133.

[27]– روضة الواعضین،ابن فتّال نيشابوري،  ص167.

[28] – روضة الواعضین،ابن فتّال نيشابوري،  ص216و229.

[29] – منتهی الامال، شیخ عباس قمی، دارالمصطفی العالمیه بیروت، طبع الثالثه1432ه.ق، ج2، ص53.

[30] – منتهی الامال، شیخ عباس قمی، دارالمصطفی العالمیه بیروت، طبع الثالثه1432ه.ق، ج2، ص154.

[31] – منتهی الامال، شیخ عباس قمی، دارالمصطفی العالمیه بیروت، طبع الثالثه1432ه.ق، ج2 ، ص203.

[32] – بيت الاحزان، الشيخ عباس القمي،الطبعة: الجديدة الاولى، ناشر: دار الحكمة، المطبعة: أمير ربيع الثاني 1412 هجري، ص17.

[33] – اعیان شیعه، سید محسن امین، تحقیق: حسن الأمين،ناشر، دار التعارف للمطبوعات بيروت،ج1 ،ص530.

[34] – اعیان شیعه، سید محسن امین، تحقیق: حسن الأمين،ناشر، دار التعارف للمطبوعات بيروت،ج 1، ص 573.

[35] – اعیان شیعه، سید محسن امین، تحقیق: حسن الأمين،ناشر، دار التعارف للمطبوعات بيروت ، ج 1، ص 572؛ ج 1، ص 645؛ ج 1، ص 654و …

[36] – در کتاب «وَفاةُ الصدِّيقه عليهاالسّلام» ص113

[37] – در کتاب «وَفاةُ الصدِّيقه عليهاالسّلام» ص120

[38] – اصول کافی، شیخ کلینی ، باهتمام : الدرایتی، محمد حسین،تعداد جلد : 15، ناشر: دارالحدیث، قم، 1387ش، نوبت چاپ: الاولی، ج2، ص489، باب مولد الزهراء فاطمة عليها السلام، ح3.

[39] – المقنعة،  الشيخ المفيد، الناشر: مؤسسة النشر الإسلامي،الطبعة: الثانية سنة الطبع: 1410، ص459.

[40] – كتاب المزار مناسك المزار، الشيخ المفيد، تحقيق آية الله السيد محمد باقر الأبطحي،  ناشر : دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع ـ بيروت، الطبعة: 1413هـ  ، ص 179.

دیدگاهتان را بنویسید

لطفاً اطلاعات زیر را وارد کنید.

دکمه بازگشت به بالا
سوال خود را بپرسید