«حضرت فاطمه زهرا رضي الله عنها با آن که درجه و رتبهاش از همه زنان عالم و شهدا برتر است، ولي رحلتش به صورت طبيعي بوده…»![1]
«آنچه امروز مطرح ميشود و يا نوشته ميشود مورد قبول ما نيست و طبق عقيده ما حضرت فاطمه (رضي الله عنها) در بستر خويش وفات نموده و کسي ايشان را به شهادت نرسانده است.»![2]
پاسخ شبهه:
شبهه کننده در پی اثبات این موضوع است که مرگ ايشان با دستگاه خلافت و متصديان آن ارتباط نداشته است. بنابراين اگر به نحوي اين ارتباط اثبات شود، ادعا منتفي ميشود.
در ابتدا مرگ زودهنگام دختر پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم سؤالبرانگيز مینماید. باید دانست این مرگ زودهنگام و در عنفوان جوانی به چه دلیل بوده است که از نظر مخالفین طبیعی مینماید؟ چگونه است که روایات اهل تسنن به ریزترین جزئیات زندگی شخصی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و دیگر صحابه میپردازد، اما از صراحت در بیان علت مرگ تنها بازمانده او در هجده سالگی سرباز میزند؟ اصولا شبههگر چه مرگی را مرگ طبیعی تعریف میکند و مدعی است که فاطمه زهرا علیها السلام به مرگ طبیعی از دنیا رفته؟ اگر ثابت شود که مرگ ایشان در اثر جراحات وارده در حوادثی که بعد از رحلت رسول خدا ایجاد شده آیا میتوان این مرگ را طبیعی دانست؟ شواهدی در روایات عامه وجود دارد که میتوان از آن ها غیرطبیعی بودن مرگ دختر پیامبر را ثابت کرد.
اول) در جریان سقط جنین زينب همسر ابوالعاصبنربيع، با اينكه شش سال از واقعه سقط فرزندش (سقطي كه در اثر ترس يا سقوط ناشي از حمله كفار قريش براي او پيش آمده بود.) در مسير هجرت گذشته بود و او هنوز آثار سقط را در هنگام مرگ مشاهده ميكرد، علمای اهل سنت به او لقب شهیده دادند[3].
طبق نقل مورّخين، «هَـبّاربن اسود» در سال دوم هجري به زينب حمله کرد و او را به گونهاي ترساند که فرزندش را سقط نمود. زينب به خونريزيهاي ناپيوستهاي مبتلا شد و شش سال بعد، يعني در سال هشتم هجري از دنيا رفت[4]. پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم نیز در ماجراي فتح مکّه ـ که در رمضان سال هشتم هجري به وقوع پيوست ـ خون «هَـبّار» را مباح دانستند.
ابو[يحيي] جعفر النقيب، اين ماجرا را مشابه ماجرای شهادت حضرت زهرا علیها السلام ميبيند و مهاجمين را در برخورد با صدّيقه طاهره علیها السلام و سقط فرزند آن بانوي بزرگوار (حضرت محسن علیه السلام) همانند «هَـبّار» محکوم به مرگ مينمايد؛ و ميگويد علّت درگذشتِ صدّيقه طاهره علیها السلام و زينب يکسان بوده و «سقط فرزندشان» در اثر ايجاد هراس و توليد وحشت توسّط مردان مهاجم ميباشد. ابراهيم بن سيار بصري معتزلي، ملقّب به نَظّام (متوفّاي 231) در اين ماجرا به صراحت ميگويد:
إنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ (علیها السلام) يوْمَ الْبَيعَةِ حَتّي ألْقَتْ الْجَنِينَ مِنْ بَطْنِها. همانا عمر، فاطمه(علیها السلام)را در روز بيعت مضروب کرد آنچنان که وي، جنين را درشکم خود سقط نمود[5].
دوم) از لحاظ نقلی نیز علامه أبوالمعالي جويني كه استاد ذهبي است و ذهبي درباره او ميگويد:
الإمام المحدث الأوحد الأكمل فخر الإسلام.[6] روايتي از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله وسلم آورده است که ایشان در آخرين لحظات زندگياش به فاطمه علیها السلام نگاه كرد و فرمود:
فتكون أول من يلحقني من أهل بيتي، فتقدم علي محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة[7].
تو اولين كسي هستي كه از أهل بيت من به من ملحق ميشوي، تو به من ملحق ميشوي در حاليكه محزون و مكروب و غمديده هستي و حقت غصب شده و شهيده هستي.
جمع بندی: بر اساس این شواهد مرگ حضرت زهرا علیها السلام را نمیتوان طبیعی قلمداد کرد و ایشان مقتوله بوده و شهیده محسوب میگردند.[8]
——————————————————————
[1] – توضيحي درباره چاپ مقاله «فاطمه زهرا از ولادت تا افسانه شهادت»، مندرج در فصلنامه نداي اسلام (زير نظر حوزه دارالعلوم زاهدان)، شماره 7، ص 3 .
[2] – فرازهایی از خطبه های نماز جمعه مولوي عبدالحميد، امام جمعه اهل تسنّن زاهدان،به تاريخ 2/6/1380 مندرج در فصلنامه نداي اسلام، شماره 6، ص 70.
البداية و النهايه، ابنکثير، المحقق: علي شيري، الناشر: دار إحياء التراث العربي،الطبعة: الأولى 1408، هـ ، ج5، ص329.
[4] – الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ابنعبد البر ، المحقق: علي محمد البجاوي، الناشر: دار الجيل، بيروت، الطبعة: الأولى، 1412 هـ – 1992 م، عدد الأجزاء: 4، ج 4، ص 1536.
[5] – علمای عامه این عقیده را از قول نظّام نقل کرده اند:
الوافی بالوفیات، صفدی، المحقق: أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، الناشر: دار إحياء التراث بيروت، عام النشر:1420هـ- 2000م، عدد الأجزاء: 29، ج6،ص 15.
الفَرْقُ بين الفِرَق، عبد القادر بن طاهر بغدادي ، الناشر: دار الآفاق الجديدة بيروت، الطبعة: الثانية، ، 1977 ص 133.
الملل و النحل، شهرستانی، ناشر: الشريف الرضي، قم1364ش، چاپ: سوم تحقيق محمد بدران، ص 71.
المواعظ والاعتبار بذكر الخطط والآثار، مقرزی، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، الطبعة: الأولى، 1418 هـ، عدد الأجزاء: 4، ج4،ص171.
[6] – سير أعلام النبلاء ، ذهبی، الناشر: دار الحديث- القاهرة، الطبعة: 1427هـ-2006م، عدد الأجزاء: 18 ج1، ص25.
تذكرة الحفاظ ، ذهبي، الناشر: دار الكتب العلمية بيروت-لبنان، الطبعة: الأولى، 1419هـ- 1998م، عدد الأجزاء: 4 ، ج 4، ص 199.