نام حضرت علی(علیه السلام) در قرآن نیست!
چرا نام حضرت علی(علیه السلام) و بیان امامت او در قرآن نیامده است تا اختلافها از میان برود؟
بیان شبهه:
درباره عموی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) ابولهب و رفتار همسرش با پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) یک سوره کامل نازل شده ولی برای امر امامت یک آیه صریح با نام و تعداد نازل نشده؟ برای عاشق شدن به یوسف یک سوره نازل شده، برای اصحاب کهف، برای آداب حج ، چگونه متولد شدن عیسی و عصای موسی چندین آیه صریح و روشن با نام فرعون و هامان و… در قرآن نازل شده ولی برای جانشینی و امامت برای مسلمانان که در چندین سال آینده به دنیا می آیند آیات صریح و روشن نازل نکرد؟ لااقل چرا در قرآن كريم يك آيه وجود ندارد كه اي پيامبر، امر تعيين خليفه و جانشين به عهده و وظيفه توست (حالا اگر مي گوييد نبايد نام علي مي آمد لااقل خود دستور كه مي توانست به صورت كلي صادر شود)
پاسخ شبهه:
اولاً: آنچنان که خود شبهه کننده مثال میزند بودن اسم در قرآن ملاک حقانیت نیست، چون اگر اینچنین بود، بزرگترین دشمن خداوند یعنی شیطان، نامش بصورت جمع و مفرد بیش از 90 بار در قرآن ذکر شده است، پس بودن اسم ابولهب، فرعون، داستانهای قرآنی و … همه از باب حکمت خداوندی است که در آنها نکته ای برای بیان و عبرت و درس گرفتن مردم می باشد، نه صرفاً ارزش و اهمیت بالای شخص یاد شده.
علاوه بر آن، اگر ذکر نام دلیل بر حقانیت است ، نام بسیاری از پیامبران در قرآن ذکر نشده و تنها نام 26 تن ذکر شده است. حال اگر نام پیغمبران در قرآن نیامده است آیا دلیل می شود که آنان پیامبر یا رسول نبوده اند️؟!!! در حالی که قرآن می فرماید:
(و لَقَدْ ارْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ منْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ)(غافر/78)
پیش از تو رسولانی فرستادیم که سرگذشت گروهی را برای تو ذکر کردیم و سرگذشت گروهی را ناگفته گذاشتیم.
لذا این که نام حضرت علی علیه السلام در قرآن نیامده دلیلی بر عدم حقانیت ایشان نیست.
ثانیاً: اگر شبهه کننده نام نبردن امیرالمومنین علیه السلام را در قرآن دلیل عدم حقانیت وصایت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم میداند، باید از او سوال کرد نام خلفای راشدین در کجای قران هست؟!!!
ثالثاً: کتاب الهی نیز خود گواه است که مشخص کردن اسم دلیل بر عدم اختلاف در امت و گمراهی برخی نخواهد بود. در داستان طالوت و قوم بنی اسرائیل، ما بوضوح شاهد مشخص شدن نام طالوت توسط پیامبر الهی هستیم، ولی قوم او علنا در برابر این انتخاب ایستاده و او را قبول ننمودند مگر اندکی از آنان[1].پس معرفی به نشانه و صفات که در قرآن نمونه های فراوان دارد و یا معرفی به اسم در هدایت انسان ها تاثیری ندارد و اگر کسی در طلب حق و حقیقت باشد، فارغ آز آنکه شخص به نشانه معرفی شده باشد یا به اسم، در قبول آن تردیدی به خود راه نمی دهد.
اینکه وهابیون میگویند اگر نام مولا علی علیه السلام در قرآن آمده باشد ما قبول میکنیم اینها بهانه ای بیش نیست و این یعنی گول زدن خودشان، سابقه نشان میدهد مخالفین ایات صریح قران را عمل نکرده و هر طور دوست داشته باشند تفسیر میکنند، مثلاً:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ)(مائده/6)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد چون به [عزم] نماز برخيزيد صورت و دستهايتان را تا آرنج بشوييد و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پيشين [هر دو پا] مسح كنيد.
می بینیم که دستور قران برای وضو مسح سر و پا می باشد، اما مخالفین به ان عمل میکنند؟!!!!
پس اگر هم نام علی علیه السلام در قرآن آمده بود، آنکه نمی خواهد بپذیرد، توجیه می کند مانند اینکه عامه در کتب خود درباره علم امیرالمونین علیه السلام آورده است:
- قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: انا مدینه العلم و علی بابها فمن اراد المدینه فلیات الباب.[2]
اما بعضی از مخالفین متعصب گفتند علی نه به معنی حضرت علی علیه السلام است،علی یعنی «بلند است درش»!!! چه در بلندی دارد”!!!!!!!! یعنی اگر اسم علی علیه السلام هم باشد آنکه ریگی در کفش دارد قبول نمیکند.
یا اینکه دشمنان امیرالمومنین علیه السلام به کلام پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم احترام نکردند، پس از قرائت قران که میگوییم صدق الله علی العظیم،(راست گفت خداوند بلند مرتبه) در حالیکه اینجا علی به معنای بلند مرتبه می باشد و هیچ ارتباطی با نام حضرت ندارد اما بخاطر اینکه مثل هم نوشته میشود علی را حذف کردند!!!!!!!!!!
رابعاً: قرآن کریم برای معرفی شخصیتهای الهی از سه راه استفاده کرده است:
1-گاهی شرایط ایجاب میکند که قرآن فردی را به نام معرفی کند چنانکه میفرماید:
(و مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَاْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ اَحْمَدُ) (صف/6)
(حضرت عیسی میفرماید): من به شما مژده پیامبری را میدهم که پس از من میآید و نامش احمد است.
(یا زَکَرِیَّا اِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یَحْیَى) (مریم/7)
اى زکریا ما تو را به پسرى که نامش یحیى است مژده مىدهیم.
2- گاهی شرایط ایجاد میکند که افرادی را با عدد معرفی کند، چنانکه میفرماید:
(و لَقَدْ اَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ بَنِی اِسْرَایِیلَ وَ بعَثْنَا مِنهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیبًا)(مائده/12)
و خدا از فرزندان اسراییل پیمان گرفت و از آنان دوازده سرگروه برانگیختیم.
3-بعضی اوقات شرایط ایجاب میکند که فرد مورد نظر را با اوصاف یا ذکر داستانی از آنان معرفی کند:داستان عزیر پیامبر(بقره/259)، حکایت حضرت خضر(کهف/60 تا82) بدون ذکر نام، مؤیدی بر این مدعاست.
ذکر نام مولا امیرالمومنین علیه السلام از این قسم سوّم است و قرآن مجید بارها به فضایل حضرت اشاره کرده است بدون آنکه نامی از آن حضرت بیاورد.
مانند: آیه ولایت(مائده/55) ، آیه مباهله(آل عمران/61) ، آیه اولی الامر(نساء/59) ،آیه تبلیغ (قیامت/31و32) آیه برائت(توبه/1تا13)و …
خامساً: برخلاف ادعای شبهه گر به دلیل اهمیت مسئله امامت و وصایت و جانشینی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و لزوم اطاعت بی قید شرط از امام معصوم پس از ایشان، خداوند متعال در ایات متعدد به گونه های مختلف به این مسئله اشاره کرده است، مانند:
(انِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)(بقره/124)
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ)(نساء/59)
(إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ)(مائده/55)
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ)(توبه/119)
(فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ)(نحل/43)
(وجَعَلْنَاهُمْ اَیِمَّهً یَهْدُونَ بِاَمْرِنَا)(انبیاء/73)
و…
پس اصل امامت به عنوان موضوعی از آموزه های دین به صراحت در قرآن ذکر شده است اما جزئیات و مصادیق آن به خاطر مصالحی، به صراحت نیامده است و تبیین جزییات بر عهده پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نهاده شده است. همانگونه که جزئیات و تبیین دیگر مسائل دینی بر عهده پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بود. خداوند در چند آیه قران به صراحت معلم و مفسر و تعلیم دهنده قرآن را پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم معرفی میکنند (یعلمکم الکتاب).
مثلاً خداوند در قران می فرمایند (أَقِمِ الصَّلَاةَ) اما تعداد رکعات و وقت خواندن و چگونگی اقامه آن را پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برای مردم شرح و تفسیر میکنند.
سادساً: ظاهرا شبهه کننده فرض را بر این قرار داده که قرآن خود به تنهایی رفع کننده اختلاف هاست، در حالی که میبینیم اختلاف امت تنها در مسئله امامت نیست، بلکه آن ها در موضوعاتی همچون صفات الهی که عین ذات اویند یا زائد بر ذات خدا، قدیم یا حادث بودن کلام الهی، جبر و اختیار و ده ها موضوع اعتقادی و فقهی دیگر همواره اختلاف داشته و دارند. با مبنای سوال کننده باید پرسید چرا قرآن در این موارد حل اختلاف نکرده است؟ در حالیکه آنچنان که قبلاً هم گفتیم خداوند معلم قران را پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم معرفی میکنند و همچنین می فرمایند:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا)(نساء/59)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد اين بهتر و نيكفرجامتر است.
آیا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برای ایجاد نشدن اختلاف در بین مردم بعد از خودشان، مصداق ایات امامت را مشخص نکردند؟! اگر اینچنین است که خلاف صریح ایه قران پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نعوذ بالله خود منشاء اختلافند!!!!
پس در واقع می توان گفت حقیقت مشخص و واضح است، اما شبهه گر به دنبال بهانه برای نپذیرفتن حقیقت است.
سابعاً: شبهه کننده می خواهد به خداوند یاد بدهد که چگونه قران را نازل کند!!!! باید به او یاد اور شد خداوند حکیم و دانای مطلق است و در وصف نمی گنجد. و آوردن صراحت اسم در قران حتماً که به صلاح نبود و احتمالاً مشکلاتی را به وجود می اورده استف چه بسا در مدت زمان اندکی بیش از 10ها نفر این نامها را همزمان داشتند و یا به طمع در قدرت اسماء معصومین را انتخاب می کردند تا به عنوان کسانی که در قرآن از آنها یاد شده ادعای خلافت کنند. و یا کسانی که حکومت را غصب کرده بودند و دلیلی از کتاب خدا بر آن نداشتند، دست به تحریف قرآن میزدند که این موضوع بسیار خطرناک است و اساس اسلام در خطر نابودی قرار می گرفت. و شاید اینکه در صورت معرفی به اسم اولیاء الهی، دشمنان اسلام زودتر و راحت تر می توانستند آن ها را شناسایی نموده و از سر راه بردارند. شاید یکی از دلایل نیامدن مستقیم نام اوصیاء پیامبر در قرآن حفظ آنان از خطرهایی باشد که می توانست توسط دشمنان صورت گیرد. والله اعلم.
———————————————————————–
[1] – (بقره/247)
[2] – مستدرک علی صحیحین، حاکم نیشابوری، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 – 1990، عدد الأجزاء: 4، ج3، ص137.
تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، المحقق: الدكتور بشار عواد معروف، الناشر: دار الغرب الإسلامي – بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ – 2002 م، عدد الأجزاء: 16، ج5، ص571
تهذیب الکمال، مزی، المحقق: د. بشار عواد معروف، الناشر: مؤسسة الرسالة – بيروت، الطبعة: الأولى، 1400 – 1980، عدد الأجزاء: 35، ج18، ص77.
فرائد سمطین، حموینی، ناشر موسسه المحمودی، ج1، ص434.
اسدالغابه، ابن اثیر، الناشر: دار الفكر – بيروت، عام النشر: 1409هـ – 1989م، ج3، ص597.