امیرالمؤمنین

علی(علیه السلام) زاهد نبود!

برخلاف مشهور علی(علیه السلام) از توانگران عرب بود که مال فراوان جمع کرده و زنان و فرزندان بسیار داشت.

به این نوشته امتیاز دهید

بیان شبهه:

امیرالمومنین علیه السلام پس از اسلام به ثروت زیادی دست یافتند، به طوری که صاحب 9 همسر و 34 فرزند (با اختلاف)، اراضی و املاک بسیار زیاد و معروف بطوری که شهره خاص و عام گردیده بود، همچنین ثروت فراوانی بدست آورد به طوریکه در شهر ینبع صاحب نخلستانی با درآمد سالانه چهل هزار دینار شد.[1] ایضا ابن حزم اندلسی امیرالمومنین علیه السلام را از ثروتمندان سرشناس دوران صدر اسلام می خواند[2]

پاسخ شبهه:

اولاً: شبهه کننده طوری موضوع ثروت امیرالمومنین علیه السلام را بیان می کند که بتواند در ذهن مخاطب القا نماید که حضرتش از قبال اسلام و مسلمانی و یا به حکومت رسیدن چنین اندوخته ای را برای خود فراهم کرده است، حال ابتداً از او می­پرسیم چه شاهد و سندی دارد دال بر این مطلب که اگر هم ثروتی بوده بر اساس رانت و استفاده از مقام و جایگاه به دست آمده نه تلاش و کوشش خود حضرت؟  

ثانیاً: آیا در اسلام و نزد خداوند متعال اصل داشتن مال و ثروت نکوهش شده است؟ باید گفت آنچه که مورد مذمت واقع شده دل بستن به دنیا و ظواهر آن است، نه اصل داشتن ثروت. آنچنان که در قرآن هم مشاهده می کنیم هیچگاه شکوه و عظمت پادشاهی حضرت سلیمان مورد نکوهش قرار نگرفته است. بنابراین در آموزهای دینی  بحث زهد با این دیدگاه مورد توجه بوده است. کما اینکه در لغت نیز چنین جایگاهی را برای زهد مشاهده می­کنیم:

معجم الوسیط : زَهِدَ: زَهِدَ فيه، وعنه زَهِدَ زُهْدًا، وزَهادَةً: أعرض عنه وتركه لاحتقاره، أو لتحرُّجه منه، أَو لقلَّتِهِ. يقال: زَهِدَ في الدنيا: ترك حلالها مخافةَ حسابهِ، وترك حرامها مَخَافة عقابه.

معجم الغنی : زَهِدَ: (فعل: ثلاثي لازم، متعد بحرف).| زَهِدْتُ، أَزْهَدُ، اِزْهَدْ، مصدر زُهْدٌ، زَهادَةٌ- زَهِدَ في أُمورِ الدُّنْيا : تَرَكَها، تَخَلَّى عَنْها لِلْعِبادَةِ والتَّقْوَى- زَهِدَ عَنْ عَمَلِهِ مُرْغَماً.

معجم الغنی : زُهْد: (مصدر زَهِدَ).|-اِخْتارَ الزُّهْدَ على مَلَذَّاتِ الدُّنْيا : الاِنْصِرافَ إلَى العِبادَةِ وَتَرْكَ مَلَذَّاتِ الدُّنْيا، الإِعْراضَ عَنْها احْتِقاراً لَها- اِعْتَكَفَ لِيَعِيشَ فِي زُهْدٍ.

معجم الر‌‌اید زاهد: (اسم)|1- زاهد : راغب عن الدنيا منصرف إلى العبادة والشؤون الأخروية|2- زاهد : ضيق الخلق |3- زاهد : « رجل زاهد » : لئيم

پس در لغت معنای زهد ، ترک کلی و مطلق دنیا نیست بلکه انسان می تواند با داشتن مال و ثروت آن را در راه درست و حلال و رسیدن به آخرت استفاده کند، اما در عین حال به آن وابسته نباشد. که ما با شواهد و قرائن فراوان می­بینیم که امیرالمومنین علیه السلام جدا از بحث داشتن یا نداشتن ثروت، هیچگاه فریفته دنیا و آلودگی های آن نبودند و رفتارهای ایشان بی­رغبتی نسبت به دنیا را نشان می داد:

  • عن سفيان : إنَّ عَلِيّا لَم يَبنِ آجُرَّةً عَلى آجُرَّةٍ ، ولا لَبِنَةً عَلى لَبِنَةٍ ، ولا قَصَبَةً عَلى قَصَبَةٍ ، وإن كانَ لَيُؤتى بِحُبوبِهِ مِنَ المَدينَةِ في جِرابٍ.[3]
    به نقل از سفيان ـ: على (علیه السلام) آجرى بر آجرى ننهاد و خشتى بر خشتى نگذاشت و چوبى به چوبى وصل نكرد و تا زمانى كه بود ، آذوقه اش در كيسه از مدينه مى آمد.
  • عن أبي النوار : أتاني عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ ومَعَهُ غُلامٌ لَهُ ، فَاشتَرى مِنّي قَميصَ كَرابيسَ ، قالَ لِغُلامِهِ : اِختَر أيَّهُما شِئتَ . فَأَخَذَ أحَدَهُما ، وأخَذَ عَلِيٌّ الآخَرَ فَلَبِسَهُ ، ثُمَّ مَدَّ يَدَهُ ، فَقالَ : اِقطَعِ الَّذي يَفضُلُ مِن قَدرِ يَدي . فَقَطَعَهُ وكَفَّهُ ، فَلَبِسَهُ وذَهَبَ.[4]
    به نقل از ابو نوار ـ: على بن ابى طالب(علیه السلام) به همراه غلامش پيش من آمد و از من ، دو پيراهن كرباس خريد و آن گاه به غلامش فرمود : «هر كدام را كه مى خواهى ، انتخاب كن». او يكى از آن دو را برگزيد و على(علیه السلام) ديگرى را برداشت و پوشيد . آن گاه آستينش را اندازه گرفت و فرمود : «آن مقدار كه از دست من بيرون مى زند ، قطع كن». غلام ، آن را قطع كرد و دوخت و على(علیه السلام) پوشيد و رفت.
  • في ذِكرِ الإِمامِ عَلِيٍّ (علیه السلام) ـ: كانَ يَختِمُ عَلَى الجِرابِ الَّذي فيهِ دَقيقُ الشَّعيرِ الَّذي يَأكُلُ مِنهُ ، ويَقولُ : لا اُحِبُّ أن يَدخُلَ بَطني إلّا ما أعلَمُ.[5]
    در يادكردِ على (علیه السلام): همواره بر كيسه اى كه در آن آرد جو بود و از آن مى خورد ، مُهر مى زد و مى­فرمود: دوست ندارم جز آنچه را كه مى دانم ، به شكمم وارد كنم.

ثانیاً: در مدارک مختلف آمده که حضرتش هم اگر ثروتی داشتند ان را در راه عام المنفعه مصرف می نمودند نه اینکه بخواهند آن مال را در راه آسایش و رفاه دنیوی خود هزینه کنند:

  • الإمام عليّ(علیه السلام): لَقَد رَأَيتُني مَعَ رَسولِ اللّه (صلی الله علیه وآله وسلم) وإنّي لَأَربُطُ الحَجَرَ عَلى بَطني مِنَ الجوعِ ، وإنَّ صَدَقَتِي اليَومَ لَأَربَعونَ ألفا.[6]
    امام على (علیه السلام): مرا با پيامبر خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)  مى ديدى كه از گرسنگى ، سنگ بر شكم مى بستم و امروز ، صدقه هاى [ واجب] من ، چهل هزار [ سكّه] است.
  • الإمام الصادق علیه السلام ـ فِي الإِمامِ عَلِيٍّ علیه السلام ـ: وَاللّه ِ ، لَقَد أعتَقَ ألفَ مَملوكٍ لِوَجهِ اللّه ِ عَزَّ وجَلَّ ، دَبِرَت فيهِم يَداهُ.[7]
    امام صادق علیه السلام ـ درباره على علیه السلام ـ: به خدا سوگند ، وى در راه خدا ، هزار بنده را آزاد ساخت كه در اين راه، دست هايش زخمى گشت.
  • في ذِكرِ صَدَقاتِ أميرِ المُؤمِنينَ (علیه السلام): كانَ يَعمَلُ بِيَدِهِ ، ويَحرُثُ الأَرضَ ؛ ويَستَقِي الماءَ ، ويَغرِسُ النَّخلَ، كُلُّ ذلِكَ يُباشِرُهُ بِنَفسِهِ الشَّريفَةِ ، ولَم يَستَبقِ مِنهُ لِوَقتِهِ ولا لِعَقِبِهِ قَليلاً ولا كَثيرا ، وإنَّما كانَ صَدَقَةً.[8]
    در يادكردِ صدقه هاى اميرمؤمنان(علیه السلام) ـ: او با دستانش كار مى كرد، زمين را شخم مى زد، آب مى كشيد، نخل مى كاشت و همه اين كارها را خود انجام مى داد و چيزى از دستاوردش را ، كم و يا زياد، براى خودش و يا بازماندگانش نگذاشت ؛ بلكه همه آنها وقف شد.
  • إنَّ عُمَرَ أقطَعَ لِعَلِيٍّ رضى الله عنه يَنبُعَ ، ثُمَّ اشتَرى عَلِيٌّ رضى الله عنه إلى قَطيعَةِ عُمَرَ أشياءَ فَحَفَرَ فيها عَينا ، فَبَينَما هُم يَعمَلونَ فيها إذِ انفَجَرَ عَلَيهِم مِثلُ عُنُقِ الجَزورِ مِنَ الماءِ ، فَاُتِيَ عَلِيٌّ رضى الله عنهفَبُشِّرَ بِذلِكَ ، فَقالَ : يَسُرُّ  الوارِثَ . ثُمَّ تَصَدَّقَ بِها عَلَى الفُقَراءِ وَالمَساكينِ وفي سَبيلِ اللّه ِ وأبناءِ السَّبيلِ ، القَريبِ وَالبَعيدِ ، فِي السِّلمِ وَالحَربِ ، لِيَومٍ تَبيَضُّ فيهِ وُجوهٌ وتَسوَدُّ وُجوهٌ ، لِيَصرِفَ اللّه ُ بِها وَجهي عَنِ النّارِ ، ويَصرِفَ النّارَ عَن وَجهي.[9]
    امام باقر(علیه السلام): عمر ، ناحيه يَنبُع را به اِقطاع (تيول) على (علیه السلام) در آورد و على (علیه السلام) در كنار اِقطاع عمر ، زمين هاى ديگرى خريد و در ميان آنها چشمه اى كَند . كارگران در آن مشغول كار بودند كه ناگاه ، چون جوشش خون از گردن شتر نحر شده ، آب از آن چشمه مى جوشيد . نزد على عليه السلام آمدند و بشارت دادند. فرمود : «خوشا به حال وارث! آن گاه ، چشمه را براى مستمندان و بينوايان، و در راه خدا، براى در راه ماندگان، از خويشاوندان و غير خويشاوندان، در دوران صلح و يا جنگ ، وقف كرد تا ذخيره اى باشد براى روزى كه در آن ، چهره هايى درخشان و چهره هايى سياه مى گردند ، بلكه خداوند ، مرا از آتش ، و آتش را از من باز دارد».
  • جاءَني عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ أميرُ المُؤمِنينَ وأنَا أقومُ بِالضَّيعَتَينِ ؛ عَينِ أبي نَيزَرَ وَالبُغَيبِغَةِ ، فَقالَ لي : هَل عِندَكَ مِن طَعامٍ ؟ فَقُلتُ : طَعامٌ لا أرضاهُ لِأَميرِ … ثُمَّ أخَذَ المِعوَلَ وَانحَدَرَ فِي العَينِ ، فَجَعَلَ يَضرِبُ ، وأبطَأَ عَلَيهِ الماءُ ، فَخَرَجَ وقَد تَفَضَّجَ جَبينُهُ عَرَقا ، فَانتَكَفَ العَرَقَ عَن جَبينِهِ ، ثُمَّ أخَذَ المِعوَلَ وعادَ إلَى العَينِ ، فَأَقبَلَ يَضرِبُ فيها ، وجَعَلَ يُهَمهِمُ ، فَانثالَت كَأَنَّها عُنقُ جَزورٍ ، فَخَرَجَ مُسرِعا ، فَقالَ : اُشهِدُ اللّه َ أنَّها صَدَقَةٌ ، عَلَيَّ بِدَواةٍ وصَحيفَةٍ . قالَ : فَعَجَّلتُ بِهِما إلَيهِ ، فَكَتَبَ : بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ . هذا ماتَصَدَّقَ بِهِ عَبدُ اللّه ِ عَلِيٌّ أميرُ المُؤمِنينَ …[10]
    به نقل از ابو نيزر ـ: من مسئوليت دو مزرعه را داشتم (چشمه ابو نيزر و بُغيبغه) كه امير مؤمنان ، على بن ابى طالب نزد من آمد و فرمود : «غذايى دارى؟» . گفتم : غذايى دارم كه آن را شايسته امير مؤمنان نمى دانم … آن گاه كلنگ را برداشت و داخل چشمه شد و شروع به كلنگ زدن كرد . آبى بيرون نيامد . از چشمه بيرون آمد ، در حالى كه عَرَق از پيشانى اش جارى بود . عرق را از پيشانى اش پاك كرد و بار ديگر، كلنگ را برداشت و داخل چشمه شد و شروع به كلنگ زدن كرد و داشت نفس نفس مى زد كه ناگاه ، آب ، مانند جوشش خون از گردن شتر نحر شده ، جوشيدن گرفت . با سرعت از چشمه بيرون آمد و فرمود : «خداوند را گواه مى گيرم كه اين ، وقف است. كاغذ و دوات برايم بياوريد. به سرعت آنها را برايش آوردم و وى، چنين نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. اين، آن چيزى است كه بنده خدا على، امير مؤمنان ، وقف كرد …
  • كانَت أموالُ عَلِيٍّ رضى الله عنهعُيونا مُتَفَرِّقَةً بِيَنبُعَ ، مِنها عَينٌ يُقالُ لَها : عَينُ البُحَيرِ ، وعَينٌ يُقالُ لَها : عَينُ أبي نَيزَرَ ، وعَينٌ يُقالُ لَها : عَينُ نولا ، وهِيَ اليَومَ تُدعَى: العدرُ ، وهِيَ الَّتي يُقالُ إنَّ عَلِيّا رضى الله عنه عَمِلَ فيها بِيَدِهِ … وكانَتِ البُغَيبِغاتُ مِمّا عَمِلَ عَلِيٌّ رضى الله عنه وتَصَدَّقَ بِهِ ، … ولِعَلِيٍّ رضى الله عنه أيضا ساقِيٌّ عَلى عَينٍ يُقالُ لَها : عَينُ الحدثِ بِيَنبُعَ ، وأشرَكَ عَلى عَينٍ يُقالُ لَهَا : العصيبَةُ ، مَواتٌ بِيَنبُعَ . وكانَ لَهُ أيضا صَدَقاتٌ بِالمَدينَةِ : الفَقيرَينِ بِالعالِيَةِ ، وبِئرُ المَلِكِ بِقَناةَ ، والأدبيّة بِالإِضَمِّ…[11]
    اموال على(علیه السلام) چشمه هايى پراكنده در منطقه يَنبُع بود . يكى از آنها چشمه اى بود كه به آن ، «چشمه بحير» مى گفتند و به ديگرى ، «چشمه ابو نيزر» و چشمه ديگرى هم بود كه از آن به «نولا» ياد مى كردند و اكنون به نام «عدر» ناميده مى شود و همين چشمه ، چشمه اى است كه مى گويند على(علیه السلام)  شخصا در آن ، كار كرده است … [ آبادىِ ] بغيبغات ، از جمله آثارى بود كه على(علیه السلام) خود شخصا آن را ايجاد كرد و وقف نمود و همواره جزو موقوفات بود …. على(علیه السلام) از چشمه اى به نام «حدث» در ينبع، سهم آب داشت و در آباد كردن چشمه اى مَوات در ينبع به نام «عصبيّه» نيز مشاركت داشت. او در مدينه نيز موقوفاتى داشت : [ بخش ]«فقيرين» در عاليه، چاه «ملك» در منطقه قنات و «ادبيّه» در منطقه اِضم…
  • سُوَيْقَةُ: وهي مواضع كثيرة في البلاد، وهي تصغير ساق، وهي قارة مستطيلة تشبّه بساق الإنسان، ففي بلاد العرب سويقة: موضع قرب المدينة يسكنه آل عليّ بن أبي طالب، رضي الله عنه، …وكان من جملة صدقات علي بن أبي طالب، رضي الله عنه،…[12]
  • … بِوَصِيَّةِ أميرِ المُؤمِنينَ (علیه السلام) وهِيَ : بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ … أنَّ ما كان لي مِن مالٍ بِيَنبُعَ يُعرَفُ لي فيها وما حَولَها صَدَقَةٌ ، ورَقيقَها ، غَيرَ أنَّ رَباحا وأبا نَيزَرَ وجُبَيرا عُتَقاءُ لَيس لِأَحَدٍ عَلَيهِم سَبيلٌ، فَهُم مَوالِيَّ يَعمَلونَ فِي المالِ خَمسَ حِجَجٍ وفيهِ نَفَقَتُهُم ورِزقُهُم وأرزاقُ أهاليهِم ، ومَعَ ذلِكَ ما كانَ لي بِوادِي القُرى كُلُّهُ مِن مالٍ لِبَني فاطِمَةَ ورَقيقُها صَدَقَةٌ ، وما كانَ لي بِدَيمَةَ وأهلُها صَدَقَةٌ ، غَيرَ أنَّ زُرَيقا لَهُ مِثلُ ما كَتَبتُ لِأَصحابِهِ ، وما كانَ لي بِاُذَينَةَ وأهلُها صَدَقَةٌ ، وَالفَقيرَينِ ـ كَما قَد عَلِمتُم ـ صَدَقَةٌ في سَبيلِ اللّه …ِ[13]
    … متن وصيّت على (علیه السلام) را به سوى من فرستاد و مضمون آن، به اين شرح بود: «به نام خداوند بخشنده مهربان …. هر آنچه در يَنبُع و اطرافش از املاك من است و به نام من شناخته مى شود ، موقوفه است، و همچنين بندگانى كه روى آنها كار مى كنند، جز رباح و ابو نيزر و جبير كه آزادند و هيچ كس بر آنان، حقّى ندارد. آنان آزاد شده من اند [ با اين شرط ]كه پنج سال در آن ، كار كنند و مخارج و روزى خود و خانواده هاشان در آن است . و همچنين ، هر آنچه در وادى القرى از آنِ من است، اموالش همه براى فرزندان فاطمه است و بندگان [ شاغل در ] آنها موقوفه اند . اموال من در ديمه و كاركنان آن، موقوفه است، جز آن كه زُرَيق هم از همان حقّى كه براى ياران او نوشتم، برخوردار است، و آنچه كه من در اُذينه دارم و بندگانى كه روى آن كار مى كنند، وقف هستند و همان طور كه مى دانيد، فقيرين هم وقف در راه خداست…
  • عنه (علیه السلام): قَسَّمَ نَبِيُّ اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) الفَيءَ ، فَأَصابَ عَلِيّا (علیه السلام) أرضا ، فَاحتَفَرَ فيها عَينا ، فَخَرَجَ ماءٌ يَنبُعُ فِي السَّماءِ كَهَيئَةِ عُنُقِ البَعيرِ فَسَمّاها يَنبُعَ ، فَجاءَ البَشيرُ يُبَشِّرُ ، فَقالَ(علیه السلام): بَشِّرِ الوارِثَ ؛ هِيَ صَدَقَةٌ بَتَّةٌ بَتلاً في حَجيجِ بَيتِ اللّه ِ و عابِري سَبيلِ اللّه ِ ، لاتُباعُ ولا توهَبُ ولا تورَثُ ، فَمَن باعَها أو وَهَبَها فَعَلَيهِ لَعنَةُ اللّه ِ وَالمَلائِكَةِ وَالنّاسِ أجمَعينَ ، لا يَقبَلُ اللّه ُ مِنهُ صَرفا ولا عَدلاً.[14]
    امام صادق(علیه السلام): پيامبر خدا ، «فَىْ ء» را تقسيم كرد و به على(علیه السلام) زمينى رسيد . در آن ، چشمه اى كَند كه مانند جوشش خون از گردن شتر نحر شده ، آب از آن مى جوشيد . آن را «يَنبُع» نام نهاد . بشارتگرى براى بشارت دهى آمد . فرمود : «وارثان را بشارت ده . اين وقف ، قطعى و غير قابل بازگشت، براى زائران خانه خدا و رهروان در راه خداست . نه فروخته مى شود، نه بخشيده مى شود و نه به ارث بُرده مى شود. هر كس آن را بفروشد و يا ببخشد ، نفرين خدا، فرشتگان و همه مردم بر او باد و خداوند، هيچ گاه از او عذر و يا تاوانى را نخواهد پذيرفت».

 

رابعاً: همچنین با مشاهده مدارکی که شبهه کننده استفاده می کند می بینیم در صفحات دیگر حتی خود مولف کتاب مورد اشاره نقل کرده است که این ثروت صرف صدقه دادن و انفاق شده است:

  • وَمن جملَة عقاره الَّتِي تصدق بهَا زضبعة كَانَت تغل ألف وسق تمر أسوى زَرعهَا.[15]

خامساً: باید به شبهه گر به صورت تاکیدی یاد اور شد کسی که سه روز گرسنگی می کشد، نان از بچه اش و همسرش می­برد و به یتیم و مسکین و اسیر  می­دهد آنچنان که خداوند در قرآن کار او را به بزرگی یاد می­کند،  دنبال ثروت اندوزی آنگونه که شبهه کننده سعی در القاء آن دارد نیست:

  • وعن ابن عباس رضى الله عنه: أنّ الحسن والحسين مرضا، فعادهما رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) في ناس معه، فقالوا: يا أبا الحسن، لو نذرت على ولدك، فنذر علىّ و فاطمة و فضة جارية لهما إن برآ مما بهما: أن يصوموا ثلاثة أيام، فشفيا وما معهم شيء، فاستقرض علىّ من شمعون الخيبري اليهودي ثلاث أصوع من شعير، فطحنت فاطمة صاعا واختبزت خمسة أقراص على عددهم، فوضعوها بين أيديهم ليفطروا فوقف عليهم سائل فقال:السلام عليكم أهل بيت محمد، مسكين من مساكين المسلمين، أطعمونى أطعمكم الله من موائد الجنة، فآثروه وباتوا لم يذوقوا إلا الماء، وأصبحوا صياما، فلما أمسوا ووضعوا الطعام بين أيديهم وقف عليهم يتيم، فآثروه، ووقف عليهم أسير في الثالثة، ففعلوا مثل ذلك، فلما أصبحوا أخذ على رضى الله عنه بيد الحسن والحسين وأقبلوا إلى رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) ، فلما أبصرهم وهم يرتعشون كالفراخ من شدّة الجوع قال: ما أشد ما يسوؤني ما أرى بكم، وقام فانطلق معهم فرأى فاطمة في محرابها قد التصق ظهرها ببطنها وغارت عيناها. فساءه ذلك، فنزل جبريل وقال: خذها يا محمد هنأك الله في أهل بيتك فأقرأه السورة.[16]

سادساً: همچنین داشتن چند همسر در همه فرهنگ ها مسئله­ای غامض و زننده نیست، بلکه داشتن چند همسر در جوامع زیادی مقبول اجتماع بوده و همسران نیز با این قضیه مشکلی نداشته و بعضا در یک خانه زندگی می­کنند. یکی از جوامعی که فرهنگ چند همسری در آن مقبول اجتماع است، جوامع عربی است که از دیرباز این مسئله مورد قبول و جاری در این فرهنگ بوده است، که به دلایل مختلفی جامعه ناگزیر از این مبحث بوده است، که مهمترین آنها وقوع جنگ و بی سرپرست ماندن خانواده ها بوده است.

لذا اینکه امیرالمومنین علیه السلام چند همسر داشته­اند، با زهد ایشان هیچ منافاتی نداشته، بلکه کاملا در جهت فرهنگ جامعه ایست که در آن می زیسته اند. همچنین در بین این زنان افرادی همچون اسماء بنت عمیس دیده می­شوند که قبل از ازدواج با امیرالمومنین علیه السلام ، ازدواج اولشان با جعفر ابی­طالب علیه السلام بوده که پس از شهادت ایشان به ازدواج ابوبکر در می­آیند و پس از مرگ خلیفه اول به همسر امیرالمومنین علیه السلام  می­آیند، و در این ازدواج به وضوح مسئله سرپرستی این خانواده با ازدواج حضرت دیده می شود.

ضمن اینکه در اسلام داشتن بیش از چهار همسر همزمان جایز نیست، پس آن حضرت هیچگاه هم‌زمان پیش از چهار همسر نداشتند.

—————————————————————

[1]– تجارب السلف، صفحه 13

[2] – الفصل فی الملل و الاهواء و النحل ، ابن حزم، الناشر: مكتبة الخانجي – القاهرة،  ج 4، ص 141.

[3] – کامل فی تاریخ، ابن اثیر، تحقيق: عمر عبد السلام تدمري، الناشر: دار الكتاب العربي، بيروت، ، الطبعة: الأولى، 1417هـ / 1997م، عدد الأجزاء: 10، ج2، ص750.

اسدالغابه، ابن اثیر، الناشر: دار الفكر – بيروت، عام النشر: 1409هـ – 1989م ، ج3، ص599.

تاریخ دمشق، ابن عساکر، المحقق: عمرو بن غرامة العمروي، الناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، عام النشر: 1415 هـ – 1995 م، عدد الأجزاء: 80، ج42، ص482.

[4] – فضائل الصحابه، احمد حنبل، المحقق: د. وصي الله محمد عباس، الناشر: مؤسسة الرسالة – بيروت، الطبعة: الأولى، 1403 – 1983، عدد الأجزاء: 2، ج1، ص544.

[5] – کامل فی تاریخ، ابن اثیر، تحقيق: عمر عبد السلام تدمري، الناشر: دار الكتاب العربي، بيروت، ، الطبعة: الأولى، 1417هـ / 1997م، عدد الأجزاء: 10، ج2، ص750.

[6] -مسند احمد، احمد حنبل،  المحقق: شعيب الأرنؤوط عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن التركي، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 1421 هـ – 2001 م، ج2، ص463.

اسدالغابه، ابن اثیر، الناشر: دار الفكر – بيروت، عام النشر: 1409هـ – 1989م ، ج3، ص599.

تاریخ اسلام، ذهبی، ، المحقق: الدكتور بشار عوّاد معروفف الناشر: دار الغرب الإسلامي، الطبعة: الأولى، 2003 م، عدد الأجزاء: 15 ج2، ص361.

[7] – کافی، شیخ کلینی، الناشر: ‌ دار الكتب الإسلامية، ج8، ص165.

امالی، شیخ صدوق، تحقيق قسم الدراسات الاسلامية – مؤسسة البعثة، ص356.

[8] – شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج15، ص147.

[9] – تاریخ مدینه، ابن شبه، حققه: فهيم محمد شلتوت، طبع على نفقة: السيد حبيب محمود أحمد – جدة، عام النشر: 1399 هـ، ج1، ص220.

الریاض النضره، محب الدین طبری، الناشر : دار الكتب العلمية‌، ج3، ص209.

[10] – ربیع الابرار، زمخشری، الناشر: مؤسسة الأعلمي، بيروت، الطبعة: الأولى، 1412 هـ، عدد الأجزاء: 5 ، ج5، ص346.

معجم البلدان، حموی ، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995، ج ‏4، ص176.

[11] – تاریخ مدینه، ابن شبه، حققه: فهيم محمد شلتوت، طبع على نفقة: السيد حبيب محمود أحمد – جدة، عام النشر: 1399 هـ، ج1، ص221.

[12] – معجم البلدان، حموی ، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995، ج ‏3، ص 286.

مراصد الاطلاع على أسماء الأمكنة والبقاع، ابن عبدالحق، الناشر: دار الجيل، بيروت، الطبعة: الأولى، 1412 هـ، عدد الأجزاء: 3، ج2، ص758.

[13] – کافی، شیخ کلینی، الناشر: ‌ دار الكتب الإسلامية، ج7، ص49.

تاریخ مدینه، ابن شبه، حققه: فهيم محمد شلتوت، طبع على نفقة: السيد حبيب محمود أحمد – جدة، عام النشر: 1399 هـ، ج1، ص225.

مقتل علی، ابن ابی الدنیا، المحقق: إبراهيم صالح، الناشر: دار البشائر – دمشق، الطبعة: الأولى 1422هـ – 2001، ص50.

[14] – کافی، شیخ کلینی، الناشر: ‌ دار الكتب الإسلامية، ج7، ص54.

[15] – الفصل فی الملل و الاهواء و النحل ، ابن حزم، الناشر: مكتبة الخانجي – القاهرة،  ج 4، ص 111.

[16] – تفسیر کشاف، زمخشری، الناشر: دار الكتاب العربي – بيروت،الطبعة: الثالثة – 1407 هـ،عدد الأجزاء: 4 ، ج4، ص670.

مفاتیح الغیب، فخر رازی، الناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت،الطبعة: الثالثة – 1420 هـ، عدد الاجزا:32، ج30، ص746.

تفسیر قرطبی، قرطبی، تحقيق: أحمد البردوني وإبراهيم أطفيش، الناشر: دار الكتب المصرية – القاهرة، الطبعة: الثانية، 1384هـ – 1964 م، عدد الأجزاء: 20،ج19، ص131، با اندکی اختلاف

دیدگاهتان را بنویسید

لطفاً اطلاعات زیر را وارد کنید.

دکمه بازگشت به بالا
سوال خود را بپرسید