حدیث غدیر در صحیحین نیامده پس اعتباری ندارد!
عدم نقل واقعه غدیر توسط برخی از علمای حدیث همچون بخاری و مسلم نشان از عدم اعتبار حدیث دارد.
بیان شبهه:
از آنجا که بخاری و مسلم که صحیحترین کتابهای حدیثی هستند، جمله معروف «من کنت مولاه فعلی مولاه» و همچنین عبارتهای قبل و پس از آن را نیاوردهاند، لذا این عبارات معتبر و قابل استناد نیستند.
پاسخ شبهه :
اولاً: آن چه که مسلّم است کسی مدعی نشده که دو کتاب صحیح مسلم و صحیح بخاری حاوی تمامی احادیث صحیح نقل شده از حضرت رسول اکرم میباشند و اگر حدیثی در این دو کتاب نبود باید در صحت آن شک داشت؛ بلکه این دو کتاب (به زعم نویسندگانشان) از بین روایات صحیح، اقدام به گزینش برخی اخبار نموده و آنها را نقل نمودهاند[1]. پس اگر حدیثی در آنها نیامده نباید به عنوان حدیث غیرصحیح تلقی گردد. کما اینکه دیگر محدثین و علمای اهل سنت بر همین اساس، مستدرکاتی برای این دو کتاب نوشته و احادیث صحیحی که در آنها نیامده را در کتب خود گردآوردهاند، مانند «مستدرک علی الصحیحین» که توسط حاکم نیشابوری گردآوری شده و یا کتاب « الاحادیث المختاره» گردآوری ضیاءالدین مقدسی[2]. مولفین هر دو کتاب، احادیثی را که صحیح دانسته و اثری از آنها در صحیحین نیافتند گردآوری کردهاند. جالب اینجاست که در هر دو کتاب، حدیث مورد ادعای شبهه یعنی حدیث غدیر، به عنوان حدیث صحیحی که دو کتاب بخاری و مسلم اشارهای به آن نداشتهاند آمده است.[3] و[4]
ثانیاً : این حدیث گرچه در این دو صحیح نیامده ولی در دیگر صحاح اهل سنت آمده است:
ابی داود در سنن خود حدیث را نیاورده ولی با ذکر نام حدیث آنرا تایید کرده و اسناد ابن ابی شیبه برای آن حدیث را صحیح اعلام کرده است.[5]
همچنین نسائی در سنن خود حدیث را به نقل از ابی طفیل آورده است .[6]
ترمذی هم در سنن خود حدیث من کنت مولاه را به نقل از زیدبن ارقم آورده و تاکید کرده حدیث فوق صحیح است.[7]
ابن ماجه در سنن ماجه این حدیث را از قول سعدابن ابی وقاص روایت نموده است و تایید کرده حدیث صحیح است و رجال آن ثقه هستند.[8]
ثالثاً: با این منطق انبوهی از کتب روایی عامه را باید دور ریخت زیرا روایاتشان در صحاح نیست، در حالی که هیچکس چنین ادعایی نداشته و در اکثر کتب حدیثی هم حدیث غدیر با سند صحیح آمده و بسیاری از دانشمندان و بزرگان عامه که قبل یا بعد از بخاری و مسلم زیستهاند آن را نقل کرده اند و لذا حدیث فوق، متواتر و منابع آن خدشه ناپذیر است.
بعنوان مثال :
1- ابن ابی شیبه متوفی 235 ه که بسیاری از محدّثان و فقیهان بنام از جمله بخاری و مسلم و ابی داود و ابن ماجه از او حدیث نقل کرده اند درچندین جا از مصنف خود حدیث غدیر را بیان نموده است.[9]
2- احمد بن حنبل متوفی 241 ه در کتاب مسند خود به طور گسترده به بیان حدیث غدیر پرداخته است. وی در کتابش بیش از ۱۲ حدیث با چندین سند از صحابه بزرگ پیامبر اسلام را روایت کرده است. از منظر او بیش از ۳۰ تن از تابعان به حادثه غدیر شهادت دادهاند. از جمله صحابه فوق میتوان به سعید بن وهب، زید بن یثیع، زاذان بن عمر، ابوطفیل عبدالرحمان بن ابولیلی ، براء بن عازب ، زید بن ارقم، ابونعیم، ریاح بن حرث و ابو ایوب انصاری اشاره کرد.[10]
3- حاکم حسکانی متوفی490 ه در کتاب خود بیش از 26 روایت با اسناد متعدد از صحابه بزرگ پیامبر9 در مورد حدیث غدیر ذکر میکند که در نوع خود کم نظیر است.[11]
4- ابن تیمیه متوفی 728 ه به نقل از ترمذی و احمد ابن حنبل به حدیث پرداخته .[12]
از دیگر اکابر عامه که به نقل این حدیث پرداخته اند: ابن حجر عسقلانی[13] ، البزار[14]، شمسالدین ذهبی[15]، سیوطی[16] و ده ها نفر دیگر را میتوان نام برد. پس عدم نقل دو نفر خللی در این حدیث ایجاد نمیکند. بلکه برعکس باید به دنبال انگیزه این دو نفر برای حذف این حدیث صحیح و معتبر از مجموعه حدیثیشان بود. انگیزهای که این دو کتاب را علیرغم مشکلات عدیدهای که دارند و علمای عامه به آن معترفند، به عنوان صحیحترین کتابهای اهل سنت معرفی کردهاست.
بخاری و مسلم و روایت غدیر:
شیوه برخورد بخاری و مسلم با روایت غدیر این شائبه را ایجاد میکند که این نوع برخورد این دو با این روایت، بر اساس غرض و تعصب خاصی است که بر مذهب خود داشتهاند که در نتیجه آنها را از مسیر اعتدال خارج نموده است. اما شهرت روایت غدیر مانع از آن شده که بتوانند به کل آن را نادیده بگیرند. بخاری اگرچه روایت غدیر را در صحیح خود نیاورده است، اما در کتاب دیگرش «تاریخ الکبیر» سه جا به این روایت اشاره داشته است. اما همان تعصب مذهبی باز هم مانع شده که بخواهد آن را بپذیرد. لذا سعی در واردنمودن ایراد به این حدیث شده است.
مثلا در یکی از نقلها، ایرادی را به راوی وارد میکند:
- باب سهم :2458- سَهم بْن حصين، الأَسَدِيّ.حدَّثني يُوسُف بن راشد، حدَّثنا علي بن قادم الخُزاعيّ، أَخبرنا إِسْرَائِيلُ، عَنْ عَبد اللهِ بْنِ شَريك، عَنْ سَهم بْنِ حُصَيْنٍ الأَسَدِيّ؛ قدمتُ مَكَّة أَنَا، وعَبد اللهِ بْنُ عَلقَمة ـ قَالَ: ابْنُ شَريك، وكان ابن عَلقَمة سبابًّا لعلي ـ فقلتُ: هل لك في هذا، يَعني أبا سعيد الخُدرِيّ؟ فقلتُ: هل سَمِعتَ لعليٍّ مَنقَبَةً؟ قَالَ: نَعَمْ، فَإِذَا حدَّثتك فَسَلِ الْمُهَاجِرِينَ، وَالأَنْصَارَ، وقُرَيشًا؛ قامَ النَّبيُّ صَلى اللَّهُ عَلَيه وسَلم يَومَ غَدِيرِ خُمٍّ، فَأَبلَغَ، فَقال: أَلَستُ أَولَى بِالمُؤمِنِينَ مِن أَنفُسِهِم؟ ادنُ يا عَلِيٌّ، فَدَنا، فَرَفَعَ يَدَهُ، ورَفَعَ النَّبيُّ صَلى اللَّهُ عَلَيه وسَلم يَدَهُ، حَتَّى نَظَرتُ إِلَى بَياضِ إِبطَيهِ، فَقال: مَن كُنتُ مَولاَهُ فَعَلِيٌّ مَولاَهُ. سَمِعَتهُ أُذُنايَ، قَالَ ابْنُ شَريك: فَقَدِمَ عَبد اللهِ بْنُ عَلقَمة، وسَهم، فَلَمَّا صَلَّيْنَا الْفَجْرَ، قَامَ ابْنُ عَلقَمة، قَالَ: أَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مِنْ سَبِّ عليٍّ.قَالَ أَبو عَبد اللهِ: وسَهم مَجهُولٌ، ولا يدري.[17]
بخاری در حالی مدعی است که راوی اصلی این روایت مجهول است و درصدد تضعیف او برآمده که دیگر خبرگان رجال عامه چنین نظری ندارند.
– ابن حبان نام «سهم بن حصین» را در کتاب «الثقات» خود -که مختص راویان ثقه است- تحت شماره 3261 آورده است[18].
– ذهبی نیز در رساله طرق حدیث غدیر ذیل همین روایت، صحه گذاشتن ابن حبان بر وثاقت او را نقل کرده است[19].
– ابن ابی حاتم رازی نیز نام سهم بن حصین را در بین راویانش بدون هیچگونه جرحی که بر او وارد کند ذکر کرده است.[20]
– ابن قطلوبقا در کتاب «الثقات ممن لم يقع في الكتب الستة» که همانطور که از اسمش هویداست راویان ثقه ای که در صحاح سته آورده نشده اند را جمع آورده، نام سهم بن حصین را هم ذکر کرده و تنها مجهول دانستن بخاری را درباره او آورده است.[21]
– همین روایتی که بخاری ضعف راوی آن را مدعی است، ابن عساکر در تاریخ دمشق و علامه ابن منظور در مختصر آن کتاب آورده و هیچگونه اشاره ای به ضعف این راوی نداشته اند.[22]
همه این ها نشان می دهد که بخاری در این قول تنهاست و طبیعتا ضعیف دانستن حدیث غدیر توسط او نیز (با وجود مدارک فراوان دیگر این حدیث) بدون وجاهت علمی است.
مسلم نیز توقف پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در غدیر و توصیه کردن امت به تبعیت از اهلبیتش را پذیرفته، اما نقل مشهور پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و عبارتی که راویان متواتراً از ایشان نقل کردهاند را کنار گذاشته و تنها حدیث ثقلین را در آنجا از ایشان نقل میکند، و از آوردن عبارات دیگر ایشان در غدیر سرباز میزند[23]. هرچند حدیث ثقلین هم خود دلالت کامل برجانشینی بلافصل امیرالمؤمنین علیه السلام برای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و جدایی ناپذیری اهل بیت و امیرالمؤمنین علیه السلام از قرآن را ثابت میکند.
با در نظر گرفتن این موارد میتوان گفت که تعصب مذهبی این دو آنان را در نقل حدیث امانتدار قرار نداده است.
————————————————————–
[1] – وَقَالَ أَبُو على الغساني روى عَنهُ أَنه قَالَ خرجت الصَّحِيح من سِتّمائَة ألف حَدِيث وروى الْإِسْمَاعِيلِيّ عَنهُ قَالَ لم أخرج فِي هَذَا الْكتاب الا صَحِيحا وَمَا تركت من الصَّحِيح أَكثر قَالَ الْإِسْمَاعِيلِيّ لِأَنَّهُ لَو أخرج كل صَحِيح عِنْده لجمع فِي الْبَاب الْوَاحِد حَدِيث جمَاعَة من الصَّحَابَة وَلذكر طَرِيق كل وَاحِد مِنْهُم إِذا صحت فَيصير كتابا كَبِيرا جدا وَقَالَ أَبُو أَحْمد بن عدي سَمِعت الْحسن بن الْحُسَيْن الْبَزَّار يَقُول سَمِعت إِبْرَاهِيم بن معقل النَّسَفِيّ يَقُول سَمِعت البُخَارِيّ يَقُول مَا أدخلت فِي كتابي الْجَامِع الا مَا صَحَّ وَتركت من الصَّحِيح حَتَّى لَا يطول…
فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ابن حجر عسقلانی، دارالمعرفه بیروت 1379ه ، ج 1، ص 7.
[2] – از ابنتیمیه پیشوای وهابیان امروزی، نقل شده که احادیث المختاره مقدسی را بر مستدرک حاکم ترجیح میداده است.
كَمَا ذَكَرَ ذَلِكَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ المقدسي فِي مُخْتَارِهِ الَّذِي هُوَ خَيْرٌ مِنْ صَحِيحِ الْحَاكِمِ.
مجموع الفتاوى، ابن تيمية، المحقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، الناشر: مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف-المدينة، عام النشر: 1416هـ، ج 1، ص 170
بَلْ تَصْحِيحُ الْحَافِظِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ المقدسي فِي مُخْتَارِهِ خَيْرٌ مِنْ تَصْحِيحِ الْحَاكِمِ
مجموع الفتاوى، ابن تيمية، المحقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، الناشر: مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف-المدينة، عام النشر: 1416هـ، ج 22، ص 426
این مسئله نشانگر اهمیت او به احادیثی غیر از بخاری و مسلم است. حال چه شده که برخی فقط به دنبال بخاری و مسلم هستند برما معلوم نیست؟!
[3] –أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ (إِسْنَاده صَحِيح)
رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ لِعَلِيٍّ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ أَلَيْسَ اللَّهُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ قَالُوا بَلَى قَالَ اللَّهُمَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ اللَّهُمَّ وَال من وَالَاهُ وَعَاد من عَادَاهُ (إِسْنَاده حسن)
الأحاديث المختارة، ضياءالدين المقدسي ،دراسة وتحقيق: عبدالملك بن عبدالله بن دهيش، ناشر: دارخضر للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت، طبعة: الثالثة، 1420 هـ عدد الأجزاء: 13، ج2، ص105
[4] – زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى انْتَهَيْنَا إِلَى غَدِيرِ خُمٍّ…….. ثُمَّ قَامَ فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟» قَالُوا: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، «أَلَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟ قَالُوا: بَلَى، قَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ( هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ)
مستدرك على الصحيحين، حاكم نيسابوري، تحقيق: مصطفى عبدالقادر عطا،، ناشر: دارالكتب العلمية – بيروت، طبعة: الأولى 1411 ه، عدد الأجزاء: 4، ج3، ص613.
[5] – حدَّثنا أبو بكر بنُ أبي شيبةَ، حدَّثنا محمدُ بنُ فُضَيل، عن أبي حيَّان، عن يزيدَ بن حيَّان عن زيد بن أرقم: أن النبيَّ- صلى الله عليه وسلم – خَطَبَهم، فقال: “أمَّا بَعْدُ”(إسناده صحيح. أبو حيان: هو يحيى بن سعيد بن حيان.وأخرجه في أول حديث غدير خُمِّ الطويل مسلم (2408) (36) عن أبي بكر بن أبي شيبة، بهذا الإسناد.وأخرجه مسلم (2408) (36) من طريق إسماعيل بن إبراهيم، ومسلم (2408) (36)، والنسائي في “الكبرى” (8119) من طريق جرير، كلاهما عن أبي حيان، به وأخرجه مسلم (2408) (37) من طريق سعيد بن مسروق، عن يزيد، به.)
سنن أبي داود ، أبو داود السِّجِسْتاني ،المحقق: شعَيب الأرنؤوط – محَمَّد كامِل قره بللي،الناشر: دار الرسالة العالمية ،الطبعة: الأولى، 1430 هعدد الأجزاء: 7ج7ص329
[6]– قَالَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ: أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟، … ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه.
السنن الكبرى، نسائي، حققه وخرج أحاديثه: حسن عبد المنعم شلبي، ناشر: مؤسسة الرسالة – بيروت، طبعة: الأولى، 1421 هـ، عددالأجزاء: 10، ج7، ص442
-[7] زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ – شَكَّ شُعْبَةُ – عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ: هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ غَرِيبٌ
سنن الترمذي، تحقيق وتعليق: أحمد محمد شاكر، الناشر: شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابي الحلبي – مصر، الطبعة: الثانية، 1395 ه عدد الأجزاء: 5 ج5ص633
[8] –رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: “مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ” وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: “أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي”، وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: “لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ الْيَوْمَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ “؟
سنن ابن ماجه، ابن ماجة، محقق: شعيب الأرنؤوط – عادل مرشد – محمَّد كامل قره بللي – عَبداللّطيف حرز الله، ناشر: دار الرسالة العالميةالطبعة: الأولى، 1430 هـ، عدد الأجزاء: 5، ج1، ص88
[9] – المصنف ، ابنأبيشيبة، محقق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد – الرياض، طبعة: الأولى، 1409، عدد الأجزاء: 7، ج6 ، ص365 و 366 و 368 و 369 و 372 و 374.
-[10] مسنداحمد ، أحمد بن حنبل ، المحقق: شعيب الأرنؤوط – عادل مرشد، وآخرون، ناشر: مؤسسة الرسالة، طبعة: الأولى، 1421 هـ ج2، ص 71 و 262 و 269 و 270و 434و ج30ص430و ج32 ص29 و 55 و ج 38، ص541.
-[11] شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، الحاكم الحسكاني، ناشر: موسسة الطبع و النشر، عددالاجزاء: 2، ج1، ص200 و 201 و 203 و 250 و 251 و 252 و 256 و 257 و 258 . ج2، ص381 و 382 و 383 و 390و …
[12] –لَكِنَّ حَدِيثَ الْمُوَالَاةِ قَدْ رَوَاهُ التِّرْمِذِيُّ، وَأَحْمَدُ فِي مُسْنَدِهِ عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ
منهاج السنة، ابن تيمية، محقق: محمد رشاد سالم، ناشر: جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، طبعة: الأولى، 1406، عددالمجلدات: 9، ج7،ص319.
[13]– ذكره أبو العبّاس بن عقدة في كتاب «الموالاة» الّذي جمع فيه طرق حديث«من كنت مولاه فعليّ مولاه» ، فأخرج فيه من طريق محمد بن كثير، عن فطر، عن أبي الطفيل، قال: كنا عند عليّ فقال: أنشد اللَّه من شهد يوم غدير خم. فقام سبعة عشر رجلا منهم أبو قدامة الأنصاري، فشهدوا أنّ رسول اللَّه (صلى اللَّه عليه و سلّم)قال ذلك.
الإصابة في تمييز الصحابة ابن حجر العسقلاني، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلى محمد معوض، الناشر: دار الكتب العلمية بيروت، الطبعة: الأولى – 1415 هـ عدد الأجزاء: 8ج7ص275
[14] – عَن زَيْدِ بْنِ يُثَيْعٍ قَالا: نَشُدُّ عَلَى النَّاسِ فِي الرَّحْبَةِ مَنْ سَمِعَ رَسُولَ الله صلى الله عيه وَسَلَّمَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَقَامَ سِتَّةٌ فَشَهِدُوا أَنَّهُمْ سَمِعُوا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيه وَسَلَّم يَقُولُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ: أَلَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ قَالُوا بَلَى قَالَ: أَوَلَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ قَالُوا: بَلَى قَالَ: اللَّهُمَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ.
مسند البزار، البزار، المحقق: محفوظ الرحمن زين الله، عدد الأجزاء: 18،ج10ص212
[15] – روى بريدة وأبو هريرة وجابر والبراء بن عازب وزيد بن أرقم كل واحد منهم عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قال يوم غدير خم: من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه
رسالة طرق حديث من كنت مولاه فعلي مولاه ، شمس الدين الذهبي، تحقيق: عبد العزيز الطباطبائي،ص42
[16] –رسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم على أَصْحَابه قَالَ: من كنت مَوْلَاهُ فعلي مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَال من وَالَاهُ وَعَاد من عَادَاهُ
الدر المنثور،جلال الدين السيوطي ،الناشر: دار الفكر – بيروت ،عدد الأجزاء: 8ج3ص105
[17] – التاريخ الكبير، بخاري،. طبعة: دائرة المعارف العثمانية، حيدر آباد – الدكن. وضع حواشيها: الشيخ محمود محمد خليل، ج 4، ص 193.
[18] – الثقات، ابن حبان، ناشر: دائرة المعارف العثمانية بحيدر آباد الدكن الهند، ج 4، ص 344
[19] – رسالة طرق حديث من كنت مولاه فعلي مولاه نویسنده : الذهبي، شمس الدين جلد : 1 صفحه : 85 تحقيق: عبد العزيز الطباطبائي
[20] – الجرح والتعديل، رازي، ابن أبي حاتم، ناشر: طبعة مجلس دائرة المعارف العثمانية – بحيدرآباد الدكن – الهند و دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 4، ص 291
[21] – الثقات ممن لم يقع في الكتب الستة، ابن قطلوبغا، ناشر: مركز النعمان للبحوث والدراسات الإسلامية وتحقيق التراث والترجمة صنعاء، اليمن ج 5، ص 167..
[22] – تاريخ دمشق، ابن عساكر، ج 42، ص 229، محقق: عمرو بن غرامة العمروي، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع
مختصر تاريخ دمشق، ابن منظور، ج 17، ص 357 ، محقق: روحية النحاس و دیگران، دار الفكر للطباعة والتوزيع والنشر، دمشق
[23] – أَلَا أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ يُوشِكُ أَنْ يَأْتِيَ رَسُولُ رَبِّي فَأُجِيبَ، وَأَنَا تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ: أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللهِ فِيهِ الْهُدَى وَالنُّورُ فَخُذُوا بِكِتَابِ اللهِ، وَاسْتَمْسِكُوا بِهِ ” اسم لغيضة على ثلاثة أميال من الجحفة غدير مشهور يضاف إلى الغيضة فيقال غدير خم (ثقلين) قال العلماء سميا ثقلين لعظمهما وكبير شأنهما وقيل لثقل العمل بها
صحيح المسلم ، المسلم النيسابوري ،المحقق: محمد فؤاد عبد الباقي ،الناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت ،عدد الأجزاء: 5ج4ص1873