امام حسین(علیه السلام) دشمن ایرانیان!!!
امام حسین (علیه السلام) اعراب را برتر از ایرانیان دانسته و با ایشان دشمنی داشته و حکم به اسارت و بردگی بردن آنان و زنان و فرزندانشان داده است.
بیان شبهه:
با توجه به آنچه در کتب خود شیعیان دیده می شود، شکی نیست که امام حسین(علیه السلام) با ایرانیان دشمنی داشته و بر ضد ایشان دستورات فراوانی صادر کرده که بردگی و اسارت مردان و زنان ایرانی از آن جمله است. برخی کتب شیعه، این مطلب را از قول او چنین نقل میکند:
امام حسين(علیه السلام) نسبت به ايرانيان کينه و دشمني داشتند که فرمودند: ما از تبار قريش هستيم و هواخواهان ما عرب هستند. روشن است كه هر عربي از هر ايراني برتر و والاتر و هر ايراني از دشمنان ما بدتر است. ايرانيان را بايد دستگير كرد و به مدينه آورد، زنانشان را به فروش رسانيد و مردانشان را به بردگي و غلامي اعراب گماشت.[1]
اگر آنگونه که ادعا می کنند رابطه امام حسین (علیه السلام) و اهل البیت (علیهم السلام) با ایرانیها خوب بوده است، چرا ایرانی ها در کربلا به کمک امام حسین نیامدند و راضی شدند که او و خانواده اش توسط دیگر اعراب کشته شوند، با اینکه فاصله شان با او کم بود و طبیعتا از او بیخبر نبودند. آیا جز این است که محبت و علاقه ای آنگونه که ادعا شده در بینشان نبوده است که بخواهند برایش جانبازی کنند؟ یا سابقه حسین در رفتار با ایرانیان اینگونه باعث اجتناب ایرانیان از یاری وی شد؟
پاسخ شبهه:
آنچه باعث شده تا چنین برداشتی توسط شبهه گر ایجاد شود، خلط و ترکیب روایتی منقول از امامان شیعه در کتب حدیثی با مطالب دیگرست و در این راه از افترا بستن به امامان شیعه واهمهای نداشته است. ابتدا در راوی روایت اشتباه کرده، سپس متن توضیحی عالمان شیعی را به اشتباه ترجمه و به متن افزوده و در آخر عبارات «عمربن خطاب» را که در نکوهش ایرانیان گفته به روایت افزوده تا دروغگویی را به حد کمال رسانده باشد. اینک به تفصیل ایرادات شبهه را مورد بررسی قرار میدهیم.
اصل روایتی که در این شبهه مورد استفاده قرارگرفته از این قرار است:
- عن ضريس بن عبد الملك قال: سمعت أبا عبد اللّه علیه السلام يقول: نحن قريش و شيعتنا العرب و عدوّنا العجم. بيان: أي العرب الممدوح من كان من شيعتنا و إن كان عجما، و العجم المذموم من كان عدوّنا و إن كان عربا.[2]
اولاً: اینکه شبهه کننده حتی در این سطح از سواد برخوردار نبوده که متوجه باشد احادیثی که مطلقاً لفظ اباعبدالله در آن بکار میرود از امام صادق علیه السلام است نه از امام حسین علیه السلام.
ثانیاً: اين حديث که محدث قمي آن را در سفينه البحار در مادّة «عجم» آورده، در بحارالانوار[3] نقل شده و مرحوم علامه مجلسي آن را از کتاب معاني الاخبار[4] شيخ صدوق نقل کرده است.
سند حديث از اين قرار است: شيخ صدوق حديث را با اين سند از پدرش نقل ميکند:
- عن سعد، عن سلمه بن الخطّاب، عن الحسن بن يوسف، عن عثمان بن جبلّه، عن ضريس بن عبدالملک قال: سمعتُ ابا عبدالله علیه السلام يقول: نحن قريش، و شيعتنا العرب و عدوّنا العجم.
تمام حديث با سند مذکور همين است که نقل شد و يک کلمه اضافه بر آنچه نقل شد در سه کتاب مذکور ديده نميشود.
بر فرض که حديث را معتبر بدانيم،[5] معناي حديث غير از آني است که صاحب شبهه منتشر شده، برداشت کرده و دروغهاي ديگري را نيز به آن اضافه کرده است!
محدث قمي بعد از نقل اين حديث، بيان و شرح مرحوم علامه مجلسي را ميآورد که بدين شرح است:
- «و شيعتنا العرب» اي العرب الممدوح من کان من شيعتنا و ان کان عجماً، و العجم المذموم من کان عدوّنا و ان کان عرباً[6]
اينکه امام صادق علیه السلام فرمودهاند: «وشيعتنا العرب» (شيعيان ما عرباند) يعني عرب ممدوح و تعريف شده آن دسته از اعرابند که شيعة ما باشند اگر چه عجم يعني غير عرب باشند. و اینکه فرمودهاند : «و عدونا العجم» (دشمنان ما عجم اند) یعنی عجم مذمّت شده، کسي است که دشمن ما باشد اگر چه عرب باشد.
بعد از اين عبارت، محدث قمي، نظر عمر بن الخطاب را نسبت به ايرانيها (فارسها) تحت عنوان «سوءُ رأيِ الثاني فِي الأعاجم» نقل ميکند با اين عبارت:
- لمّا ورد سَبيُّ الفُرسْ الي المدينة أرادَ الثّاني أنْ يبيعَ النّساء وأنْ يَجْعلَ الرّجالَ عبيد العرب و عَزَم عَلي أنْ يَحْمِلَ العليل والضّعيف والشّيخ الکبير في الطّواف و حَوْلَ البيت علي ظهورهم، فقال اميرالمؤمنين علیه السلام:اِنّ النّبي صلی الله علیه وآله وسلم قال: اکرمُوا کريمَ قومٍ و إنْ خالفوکم و هؤلاء الفُرس حُکماءٌ کرماء فقد ألْقوا إلينا السّلام و رَغَبوا في الإسلام و قد إعتقتُ منهم لوجهِ الله حَقّي و حَقّ بنيهاشم …[7]
وقتي اسراء فارسي زبان (ايرانيان) را به مدينه آوردند، دوّمي (عمر بن الخطاب) خواست زنهاي آنان را بفروشد و مردان آنها را غلام و بردة عرب قرار دهد و تصميم گرفت افراد معلول و ناتوان و پيرمرد را در طواف و اطراف بيت الله الحرام، سوار بر پشت آنها کند (ايرانيانِ به بردگي گرفته شوند). اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب علیه السلام فرمود: به راستي پيامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: کريم هر قومي را احترام کرده، گرامي داريد هر چند با شما مخالف باشند، اين در حالي است که ايرانيان مرداني حکيم و دانشمند و انسانهايي با شخصيت و با کرامتند، آنها بر ما سلام کرده و درود فرستاده و ميل به اسلام پيدا کردهاند. و من سهم غنيمت خودم و حق بنيهاشم از آنها را، براي خوشنودي خدا آزاد کردم!
ملاحظه ميکنيد: آنچه در شبهه آمده و در مورد ايرانيها به امام حسين علیه السلام نسبت داده شده! رأي و نظر عمر بن الخطاب است که میخواست زنهاي آنها را بفروشد و مردان آنها را غلام و بردة عرب قرار دهد! و امام اميرالمؤمنين علیه السلام با او مخالفت کرده و ايرانيها را مردماني دانشمند و حکيم و افرادي باکرامت و شخصيت ميشمارد و آن ها را شايسته احترام ميانگارد. روشن است که اين اقدام، خباثت و دروغگویي شبههکننده را میرساند.
مقصود از روایت شیعیان ما عرب و دشمنان ما عجم هستند چیست؟
و اما مقصود امام صادق علیه السلام از آن سخن که: « ما قريش هستيم، و شيعيان ما عرب و دشمنان ما عجم هستند»؛ زماني روشن ميشود که تحقيقي در معناي کلمة «عرب» و «عجم» در لغت داشته باشيم و با ملاحظة ساير سخنان اميرالمؤمنين علیه السلام و امام صادق علیه السلام در مورد عجم و مخصوصاً ايرانيها به مقصود آن حضرت در اين حديث، پيببريم: در لغت عرب از جملة معاني کلمة «عَرَب و عَرِب» عبارت است از: کسي که فصيح سخن بگويد، خالص باشد، صاف و يکدست باشد[8]، لکنت زبان نداشته باشد و مقصود ديگري را خوب فهميده و به ديگران منتقل کند.
و معناي عجم و عجمي عبارت است از: غير عرب، کسي که نتواند فصيح سخن بگويد چه عرب باشد چه غيرعرب، فرد کاملاً بياطلاع و کسي که منکر حقيقتي شود و اعجم به کسي گويند که: لال، زبان بسته، گنگ يا بيعقل باشد.[9]
با توجه به آنچه در کتب لغت دربارة معناي اين دو واژه (عرب و عجم) ذکر گرديد، مقصود امام صادق علیه السلام از حديث فوق چنين ميشود:
ما قريش هستيم، يعني باشخصيّتترين، فهميدهترين، خالصترين و خوش لهجهترين مردم هستيم، چرا که قريش برترين نژاد در ميان نژادهاي مختلف عرب، و بنيهاشم برترينِ قريش و ائمه اطهار علیهم السلام برترين بنيهاشم بودند. سپس ميفرمايد: شيعيان ما عرب، يعني افراد صاف، خالص و بيغل و غش هستند، فصيح سخن گفته، مقصود ما اهل بيت علیهم السلام را خوب فهميده و هنگام تفهيم به ديگران با بياني فصيح و سخني شيوا مقصود ما را به ديگران منتقل ميکنند؛ خواه از نژاد عرب باشند يا عجم. و دشمنان ما عجم، يعني: افراد بياطلاع از مباني فکري ما اهل بيت و انسانهاي بيعقلي هستند که حقايق را منکر شده، با ما که براي هدايت و سعادت بشر آمدهايم دشمني کرده، مقصود ما را نميفهمند و هنگام انتقال به ديگران، سخن ما را به راستي و درستي با لهجهاي فصيح و قابل فهم به مخاطبان خود، منتقل نميکنند؛ خواه از نژاد عرب باشند يا عجم.
و اين معنا براي سخن امام صادق علیه السلام، با آنچه در خارج اتفاق افتاده نيز مطابقت دارد. زيرا در عصر خود امامان علیهم السلام تمام کساني که با آنها دشمني کرده و عاقبت مسمومشان کردند و به شهادت رساندند، همگي انسانهاي نفهم و بيشعور از نژاد عرب بودند که منکر مقام و شخصيت امامان علیهم السلام بودند. اين در حالي است که هيچ يک از عجم، از جمله ايرانيها در به شهادت رساندن آن بزرگواران دخالتي نداشتند. همچنان که همة اعراب هم دشمن امامان نبودند. بلکه در ميان نژادهاي مختلف عرب شيعيان فراواني بودند که داراي فهم و شعور و ادب و محبّت بوده و ارادت خود را به اشکال مختلف به آن بزرگواران اظهار ميکردند. از سوي ديگر، در ميان عجمها چه ايراني و چه غير ايراني، شيعيان مخلص، فهميده و بيغلّ و غشي بوده و هستند که ارادت خويش را در تمام عرصهها به امامان دوازدهگانة شيعه اظهار ميکردند و در رأس همة آنها سلمان فارسي است که دهمین درجه از قلّههای ايمان را فتح کرده و به بهترين و برترين محبت و معرفت و اطاعت نسبت به امام زمان خويش اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب علیه السلام و فرزندان معصومش علیه السلام دست يافت و افتخار بزرگي براي ايرانيان آفريد.
از اين گذشته سخنان دیگری از امامان معصوم علیهم السلام در فضیلت ایرانیان آمده است که در کتب حدیثی شیعه وارد شده است.[10] به نظر ميرسد تهيهکنندگان و منتشرکنندگان اين مطالب اهداف خاصي را دنبال کرده، شتابزده درصدد ايجاد شکاف و تفرقه ميان مسلمانان هستند. در اين راه حاضرند دست به هر کاري بزنند و هر تحريفي را انجام دهند.
آیا تیرهگی روابط ایرانیان و امام مانع یاری او توسط آنها گردید ؟
در جواب این بخش شبهه که اشاره به عدم شرکت ایرانیان در وافعه عاشورا دارد و آن را به دلیل روابط تیره امام حسین با ایرانیان دانسه باید گفت که :
یک: امام حسین علیه السلام در واقعه عاشورا به دنبال جنگ با بنی امیه نبودند، بلکه وقوع جنگ اتفاقی بود که به امام حسین علیه السلام تحمیل شد و به همین دلیل هم بود که در هیچ گزارش تاریخی وجود ندارد که امام حسین علیه السلام فراخوانی را در بلاد اسلامی که ایرانیان هم جزوی از آنها بودند فرستاده باشند؛ لذا بیشتر محبان و موالیان حضرت در ایران در هنگام وقوع واقعه از آن بی اطلاع بودند .
دو: ایرانیان در آن زمان زیر سلطه بنی امیه بوده اند و جزء زیر دستان آنها محسوب شده و خود به تنهایی دارای لشگر یا عده و عده ای نبودند که بتوانند به کمک امام حسین علیه السلام بیایند و هچنین ایرانیان محب اهل بیت در سرتاسر ایران و حتی بلاد اسلامی پراکنده بودند، لذا توان جمع آوری این افراد به سرعت فراهم نبود.
سه: وافعه عاشورا در زمان کوتاهی اتفاق افتاد. یعنی از زمانی که امام حسین علیه السلام را محاصره کردند تا زمان شهادت ایشان حدود 10 روز بیتشر زمان نبرد. لذا خبر این واقعه قطعا به دوستداران و شیعیان ایرانی ایشان به دلیل دوری مسیر نرسیده بود است و احتمالا همزمان با رسیدن خبر شهادت آنها متوجه این اتفاق شدهاند و بر فرض که اگر خبر هم به ایشان میرسید باز هم زمان برای رساندن خود به امام حسین علیه السلام را پیدا نمیکردند .
چهار: این ادعای شبهه کننده که میگوید هیچ ایرانی در لشگر امام حسین علیه السلام وجود نداشته است با نقلها و شواهد تاریخی موجود همخوانی ندارد و بالعکس این موضوع گزارش شده است که ایرانیانی در لشگر امام حسین علیه السلام حضور داشتهاند به عنوان نمونه :
- مورخان متأخر، اسلم بن عمرو را از موالیان امام حسین علیه السلام دانستهاند. پدرش از ترکان ایران بود. [11]
اسلم همراه با کاروان اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا میآید و به میدان میآید و رجز میخواند:
امیری حسین و نعم الامیر ••• سرور فؤاد البشیر النذیر [12]
«امیر من، حسین است و چه نیکوسالاری است، مایه شادمانی دل رسول خدا است!».
البته خوارزمی که از مقتلنویسان متقدم است نیز، درباره جوانی تُرک، سخن به میان میآورد، بدون اینکه نام او را ذکر کند:
- «پس جوانی تُرک برای نبرد به میدان میآید که قاری قرآن کریم است و به زبان عربی آگاه است و او از موالی و بستگان به حسین بن علی است… او میجنگد، مجروح میشود و به زمین میافتد. امام حسین علیه السلام بر سر بالین وی آمد. او چشم گشود و با دیدن حضرت تبسمی کرد و آنگاه به سوی پروردگار خویش شتافت[13]
- گرچه نام رافع بن عبدالله بیشتر در کتابهای پس از «بحار الانوار» آمده است، [14] اما حسامالدین حمید محلی (متوفای ۶۵۲ق) در کتاب «الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة» از شخصی با نام رافع که وابسته به مسلم بن کثیر ازدی است، نام میبرد. («و قُتل فی الازد: مسلم بن کثیر…و مولی لاهل شنوءة یدعی: رافعاً») [15] با این حال، در مآخذ کهن و حتی منابع دوران صفویه ـ بهویژه آثار مرحوم علامه مجلسی ـ نامی از او برده نمیشود.بنا بر گفته برخی کتابهای تاریخی متأخر، رافع، وابسته به قبیله ازد و همراه مسلم ازدی است. روز عاشورا به اردوی امام حسین علیه السلام میپیوندد. «مسلم ازدی» کمی پیش از ظهر عاشورا به شهادت میرسد. رافع بعد از نماز ظهر و پس از شهادت «حبیب بن مظاهر»، به شهادت میرسد[16]
- از دیگر افرادی که در برخی کتابهای تاریخی با عنوان «ابناء بعض ملوک الاعاجم» (نوادگان پادشاهان عجم) نام بردهاند و با توجه به نکات اولیه بحث، احتمال ایرانی بودن آن وجود دارد، نصر بن ابینیزر است. [17]وی از خدمتگزاران و یاران امام علی، امام حسن و امام حسین علیهما السلام به شمار میرفت. او در کودکی به دست پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم اسلام آورد و به حضرت و نیز امام علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام و فرزندان آن دو بزرگوار خدمت کرد. نصر جنگجویی شجاع بود. او همراه امام حسین علیه السلام از مکه به کربلا آمد و با دشمنان ایشان به نبرد پرداخت و به شهادت رسید.
- شخصی به نام فیروزان [18]یا پیروزان[19]، از یاران ایرانی امام حسین علیه السلام بود که در کربلا به شهادت رسید؛ اگرچه در منابع کهن رجالی از او نشانی نیست.وی به سلک مسلمانان درآمده و غلام امام حسن مجتبی علیه السلام و سپس فرزندش عبدالله شد. او همراه کاروان حسینی به کربلا شتافته و در روز عاشورا که نوبت به عبدالله رسید، به کمک عبدالله شتافت. البته فراموش نشود که تمام کتابهایی که از او نام بردهاند، غیر از «روضةالشهداء» کاشفی سبزواری، جزو تواریخ متأخر محسوب میشوند. احتمالاً آوردن این نام در شمار شهدای کربلا، از دوره صفویه به بعد انجام گرفته باشد.
- زاهر بن عمرو کندی،[20]تربیتشده مکتب شیعی و آزادشده «عمرو بن حمق خزاعی» است. «محمد بن سنان زاهری»، محدث معروف شیعی، از نسل اوست.[21] وقتی عمرو بن حمق به دست معاویه به شهادت میرسد، زاهر جنازهاش را دفن میکند.[22]به سال شصت هجری برای انجام حج به مکه میرود. امام حسین علیه السلام را ملاقات میکند و از عزم حضرت برای سفر به عراق آگاهی مییابد. او که شوق جهاد با منحرفان و شهادت در راه معبود را از دوران بسیار دور در مکتب سرخ علوی، از صحابی بزرگ «عمرو بن حمق خزاعی» به نیکی آموخته است، بیدرنگ به کاروان امام حسین علیه السلام میپیوندد و به سوی کربلا حرکت میکند. او در نبردی دلاورانه، در اولین هجوم لشکر یزید به شهادت میرسد.[23]
پنج: اولین کسانی که بعد از شهادت امام حسین علیه اسلام به خون خواهی ایشان به پا خاستند ایرانیان بودند و با قیام خود در سیستان اقدام به خون خواهی امام حسین علیه السلام داشتند [24]و همچنین طبق اسناد تاریخی تعداد زیادی از ایرانیان در قیام مختار[25] که به هدف انتقام از قاتلین امام حسین علیه السلام به پا خواسته بود حضور داشتند اگر تمامی این موارد نشان از محبت ایرانیان نسبت به اهل بیت ندارد پس نشانه چیست ؟
شش: در ادامه تاریخ ، حکومت های ایرانی زیادی بودند که به پا داشتن و اقامه عزای امام حسین علیه السلام پرداختند مانند آل بویه و صفویه و … جنانچه که اگر ادعای شبهه کننده درست باشد ایرانیان باید در صدد از بین بردن این عزادارای ها و شعائر می بودند و نه کسترش آن در تمام بلاد اسلامی.
—————————————————————————–
[1] – به نقل از سفینة البحار، شیخ عباس قمی
[2] – سفينه البحار، قمی، نشر: اسوه، ج6، ص 165ح 7561.
[3] – بحارالانوار ، مجلسي، ناشر: دارالاحیاء التراث، ج 64 کتاب الايمان والکفر، باب «اصناف الناس في الايمان» ص 176 ـ ح 13.
[4] – معانی الاخبار، صدوق، محقق علی اکبر غفاری، ناشر: دارالمعرفه بیروت، ص 403، ح70، باب نوادر المعاني.
[5] – میتوان قبل از هر بحثي دربارة مضمون و دلالت حديث فوق، استناد به اين سخن به عنوان سخن امام را مترتب بر اين دانست که حديث ياد شده از اعتبار سندي برخوردار باشد، در حالي که بنا بر تحقيقي که در کتب رجال دربارة سند حديث به عمل آمد هر چند راوي اصلي حديث، (ضريس بن عبدالملک، از اصحاب امام صادق علیه السلام) موثق شمرده شده، ولي بعضي از رجال سند حديث تضعيف شدهاند و بعض ديگر توثيق ندارند. درحاليکه حديث معتبر حديثي است که تمام سلسلة روات آن، لااقل توثيق داشته باشند. در نتيجه از نظر علم رجال شناسی، حديث جزو احاديث ضعيف به شمار ميآيد. البته این جواب در جایی که میتوان به راحتی دروغگویی شبهه گر را رسوا نمود توصیه نمیگردد.
[6] – بحارالانوار، مجلسی، ناشر: دارالاحیاء التراث، ج 64، ص 176 ح13.
[7] – سفینة البحار، عباس قمی ، نشر: اسوه، ج 6 ، ص 165، ح7562.
[8] – براي دست يافتن به معاني ياد شده مراجعه شود به: المنجد، ص 495؛ فرهنگ جامع نوين، ج 2، ص 969
[9] – مراجعه شود به: فرهنگ جامع نوين، ج 2، ص 956، 957؛ فرهنگ معين، ج 2، ص 2287
[10] – عن أبي جعفر علیه السلام قال: أصحاب القائم علیه السلام ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا أولاد العجم بعضهم يحمل في السحاب نهارا يعرف باسمه و اسم أبيه و نسبه و حليته و بعضهم نائم على فراشه فيرى في مكّة على غير ميعاد
الغیبه، نعمانی، نشر صدوق تهران، ج1، ص315.
عن ابن نباتة قال:سمعت عليّا علیه السلام يقول: كأنّي بالعجم فساطيطهم في مسجد الكوفة يعلّمون الناس القرآن كما أنزل، قلت: يا أميرالمؤمنين أ و ليس هو كما أنزل؟ فقال:لا،محي منه سبعون من قريش بأسمائهم و أسماء آبائهم و ما ترك أبو لهب الاّ للإزراء على رسول اللّه صلی الله علیه وآله وسلم لأنّه عمّه.
الغیبه، نعمانی، نشر صدوق تهران، ج1، ص318.
عن عليّ بن أسباط قال: قلت للرضا علیه السلام:انّ رجلا عنى أخاك إبراهيم فذكر له انّ أباك في الحياة و انّك لتعلم من ذلك ما لا يعلم، فقال:سبحان اللّه، يموت رسول اللّه صلی الله علیه وآله وسلم و لا يموت موسى علیه السلام! قد و اللّه مضى كما مضى رسول اللّه صلی الله علیه وآله وسلم لكنّ اللّه تبارك و تعالى لم يزل منذ قبض نبيّه هلمّ جرّا يمنّ بهذا الدين على أولاد الأعاجم و يصرفه عن قرابة نبيّه هلمّ جرّا فيعطي هؤلاء و يمنع هؤلاء،لقد قضيت عنه في هلال ذي الحجّة ألف دينار بعد أن أشفى على طلاق نسائه و عتق مماليكه و لكن قد سمعت ما لقي يوسف علیه السلام من إخوت.
کافی، شیخ کلینی، الناشر: دار الكتب الإسلامية، ج1، ص380.
عن الصادق علیه السلام قال: أهل خراسان أعلامنا وأهل قم أنصارنا وأهل كوفة أوتادنا وأهل هذا السواد منا ونحن منهم.
بحارالانوار، علامه مجلسی، ناشر: موسسه وفاء، ج60، ص214.
عن الصادق جعفر بن محمد علیه السلام قال : إن لعلى قم ملكا رفرف عليها بجناحيه لا يريدها جبار بسوء إلا أذابه الله كذوب الملح في الماء ثم أشار إلى عيسى بن عبد الله فقال سلام الله على أهل قم يسقي الله بلادهم الغيث وينزل الله عليهم البركات و « يُبَدِّلُ اللهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ » هم أهل ركوع وسجود وقيام وقعود هم الفقهاء العلماء الفهماء هم أهل الدراية والرواية وحسن العبادة.
بحارالانوار، علامه مجلسی، ناشر: موسسه وفاء، ج60، ص217.
[11] اعیان الشیعة، امین عاملی، سیدمحسن، دارالتعارف، بیروت، ۱۴۰۳ق. ج۳، ص۳۰۳،
ابصار العین فی انصار الحسین (علیهالسلام)،سماوی، شیخ محمد بن طاهر، دانشگاه شهید محلاتی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۹ق. ص۹۵.
ذخیرة الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین (علیهالسلام) و اصحابه،حسینی حائری شیرازی، سیدعبدالمجید، زمزم هدایت، قم، بیتا.ص ۴۷۰.
مقتل الحسین (علیهالسلام)،مقرّم، عبدالرزاق، مؤسسة الخرسان للمطبوعات، بیروت، ۱۴۲۶ق. ص۲۴۹،
[12] ابصار العین فی انصار الحسین (علیهالسلام)، سماوی، شیخ محمد بن طاهر، دانشگاه شهید محلاتی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۹ق، ص۹۶،
[13] – مقتل الحسین (علیهالسلام)،خوارزمی، موفق بن احمد، انوار الهدی، قم، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق. ج۲، ص۲۸،
[14] – ابصار العین فی انصار الحسین (علیهالسلام)،سماوی، شیخ محمد بن طاهر، دانشگاه شهید محلاتی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۹ق. ص۱۸۵،
ذخیرة الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین (علیهالسلام) و اصحابه،حسینی حائری شیرازی، سیدعبدالمجید، زمزم هدایت، قم، بیتا. ص ۴۷۸،
[15]– الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، محلی، حسامالدین حمید، محقق: مَحَطْوَری حسنی، مرتضی بن زید، مکتبة مرکز بدر للطباعة والنشر والتوزیع، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.ج۱، ص۲۶،
[16] – ذخیرة الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین (علیهالسلام) و اصحابه،حسینی حائری شیرازی، سیدعبدالمجید، زمزم هدایت، قم، بیتا. ص ۴۷۸،
[17]– الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، تحقیق: عبدالموجود، عادل احمد، معوض، علیمحمد، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵قج۷، ص۳۴۳.
ابصار العین فی انصار الحسین (علیهالسلام)،سماوی، شیخ محمد بن طاهر، دانشگاه شهید محلاتی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۹، ص۹۷.
[18]– تاریخ الفی،تتوی، قاضی احمد، قزوینی، آصفخان، محقق و مصحح: طباطبایی مجد، غلام رضا، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.ج۲،ص۸۱۶،
[19] – روضة الشهداء،، کاشفی سبزواری، ملا حسین، نوید اسلام، قم، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش، ص۳۹۶.
مناقب آل ابی طالب(علیه السلام،ابن شهر آشوب مازندرانی، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، ۱۳۷۹ق. ج۳، ص۲۰۶.
بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق. ج۴۵، ص۶۴،
تسمیة من قتل مع الحسین (علیهالسلام)، رسان، فضیل بن زبیر، مؤسسه آلالبیت (علیهالسلام)، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق، ص۱۵۵.
اعیان الشیعة، امین عاملی، سیدمحسن، دارالتعارف، بیروت، ۱۴۰۳ق، ج۳، ص۴۱ ۴۲.
ابصار العین فی انصار الحسین (علیهالسلام)، سماوی، شیخ محمد بن طاهر، دانشگاه شهید محلاتی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۹قص۱۷۳.
[21] – ابصار العین فی انصار الحسین (علیهالسلام)، سماوی، شیخ محمد بن طاهر، دانشگاه شهید محلاتی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۹ق، ص۱۷۳،
[22]– امتاع الاسماع،مقریزی، تقیالدین، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۰ق، ج۱۴، ص۱۳۰.
ابصار العین فی انصار الحسین (علیهالسلام)، سماوی، شیخ محمد بن طاهر، دانشگاه شهید محلاتی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.ص۱۷۳،
[23]– مناقب آلابیطالب (علیهالسلام)،ابن شهر آشوب مازندرانی، ج۳، ص۲۶۰، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.
[24]– تاریخ سیستان،محمد موالی ، ص۱۰۰-۱۰۱.
[25]– اخبارالطوال ، دینوری ، ناشر: منشورات الشريف الرضي، تهران، ص ۲۹۴
دایرة المعارف بزرگ اسلامی، باباطاهر البیری،ج۱۰، ص۵۳۲، کلمه ایران